اخبار

دانشجوی دارو سازی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه که با اراده محکم بر سرطان سینه غلبه کرد

دانشجوی دارو سازی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه که با اراده محکم بر سرطان سینه غلبه کرد
شیما اسفندیاری دانش آموخته ی داروسازی وبنیان گذار موسسه ی ققنوس است. وی در گذشته به بیماری سرطان سینه مبتلا شده و پس از طی مراحل درمان به فکر تاسیس این مجموعه افتاد.

در ایران از هر هشت زن، یک زن در طول زندگی خود حتما به سرطان سینه مبتلا می شود .

و این زنگ خطری است که اهمیت آگاه سازی مردم در این زمینه را بیش از پیش برای ما روشن می کند .

چرا که نکته کلیدی در درمان این نوع سرطان، تشخیص به موقع می باشد .

بامعاینات شخصی منظم و دانستن علایم خطرناک، خانم ها می توانند در مراحل اولیه این توده را تشخیص داده وبرای درمان اقدام کنند.

جالب است بدانید در صورت تشخیص به موقع، ممکن است بیمار برای درمان، نیازی به شیمی درمانی پیدا نکند و گاهی با یک جراحی کوچک، بیماری کنترل یا درمان می شود.

لازم به ذکر است یک درصد از بیماران سرطان سینه را آقایان تشکیل می دهند واین برخلاف باور عامه است که گمان می کنند سرطان سینه مختص خانم هاست .

موسسه ی ققنوس یکی از مجموعه هایی است که در زمینه ی اطلاع رسانی در زمینه ی سرطان سینه به مردم فعالیت می کند.

 شیما اسفندیاری، دانش آموخته ی داروسازی وبنیان گذار موسسه ی ققنوس است .

وی در گذشته به بیماری سرطان سینه مبتلا شده و پس از طی مراحل درمان به فکر تاسیس این مجموعه افتاد.

اولین برنامه این موسسه با محوریت آگاهی بخشی، در روز جمعه 4آبانماه سال جاری مصادف با 26 اکتبر انجام شد.

اکتبر، ماه آگاهی بخشی جهانی سرطان پستان است .

اسفندیاری با اشاره به اینکه سمبل سرطان پستان، روبان صورتی است، افزود: ما از این پس حرکت های سمبلیک بارنگ صورتی خواهیم داشت .

وی تاکیدکرد: ما از طرح روبان صورتی در برنامه های بهره خواهیم برد.

بنیان گذار موسسه ی ققنوس  همیاری ارگان های مختلف در جهت آگاه سازی مردم را بسیار مهم دانست و افزود: ما امیدواریم کسی بیمار نشود واگر بیمار شد، درد دیگری جز بیماری اش نداشته باشد.

 

در راستای آگاهی بخشی در خصوص سرطان سینه به گفتگویی دوستانه با شیما اسفندیاری، بنیان گذار موسسه ی ققنوس نشستیم

مفدا کرمانشاه: خانم اسفندیاری شما به سرطان سینه میتلا بودین ودر مان شدین، درسته؟

بله، من فروردین سال 96 به شکل اتفاقی متوجه شدم که یه توده داخل سینه م هست.

وچون تعطیلات نوروز بود، پزشکان متخصص نبودند. اولین سونوگرافی من در یکی از بیمارستان های تهران دادم که گفتن احتمالا چیز مهمی نیست.

بعد از تعطیلات به دلیل شروع دانشگاه، به کرمانشاه اومدم و بعد به اصرار خواهر بزرگم و یکی از آشنایان که پزشک بودن برای دادن سونوگرافی مجدد به تهران برگشتم.

وسونوگرافی دوم همان وتشخیص سرطان سینه با در گیری احتمالی گره های لنفاوی زیر بغل همان...

مفدا کرمانشاه: علائمش چی بود؟وچطور متوجه شدین؟

سرطان سینه یک بیماری خاموش هست وعلائمش آنقدر واضح نیست که بیمار متوجه شود.

بااین حال من مدتی بود که خیلی کم انرژی شده بودم.

حتی اون ترم برای خوندن درسام انرژی کافی نداشتم، زود خسته میشدم، طوری که نه به کارهای خودم میرسیدم و نه به دخترم.

من یک دختر دارم که آن سال کلاس اول  دبستان بود.

مفدا کرمانشاه: زمینه ارثی ابتلا به سرطان در خانوادتون وجود نداشت؟

خیر. من جزء اون دسته از انسانهایی بودم که فکر می کردم اینجور بیماری ها فقط برای مردمه واینقدر از خودم دور می دیدم که حتی وقتی توده رو لمس کردم، خیلی جدی نگرفتم، چون ما هرگز در خانوادمون سابقه ای از هیچ نوع سرطان نداشتیم ومن مطمئن بودم هرگز به این بیماری مبتلا نمی شم .

مفدا کرمانشاه: برای تهیه دارو مشکل نداشتین؟

اوایل نه! داروها موجود بودن اما در یک دوره که داروی تراستوزوماب خارجی به علت تولید نمونه داخلی وارد نمیشد، مجبور بودم این دارورو باچند برابر قیمت واقعیش تهیه کنم.

استفاده تراستوزوماب چطوره؟نمونه های داخلی در مقایسه با  نمونه های خارجی  کیفیت کمتری دارن؟

این داروباید هفده دوره تزریق شه ومن شش دوره ی اول رو از نمونه خارجی استفاده میکردم چون نمی تونستم به نمونه ایرانی اعتماد کنم.

اما با کمی تحقیق باقی دوره ها نمونه داخلی رو تزریق کردم وجالبه که بگم عوارضش از نمونه خارجی کمترم هست.

مفدا کرمانشاه: درمانتون چقدر طول کشید؟ تواین مدت تحت چه درمانی بودین؟

حدود یک سال درگیر درمان بودم. جراحی وشیمی درمانی شش دوره بود و مجموعا چهار ماه ونیم طول کشید، بعد چهل جلسه رادیوتراپی همراه با تارگت تراپی.

مفدا کرمانشاه: درطی درمان فکری بود که ذهنتونو به خودش مشغول کنه؟باتوجه به اینکه دانشجوبودین، برای ادامه تحصیل مشکلی نداشتین؟

سخت ترین بخش این موضوع واسه من، برگشتن به دانشگاه بود.

من دانشجوی ترم نه دارو سازی بودم و وقتی متوجه بیماریم شدم سریعا تمام مدارک پزشکیم به ضمیمه ی یک درخواست مبنی بر همکاری دانشگاه درمورد  ترم جاریم روایمیل کردم.

من درخواست کرده بودم که اجازه  بدن، به رغم عدم حضور در کلاس در امتحانات پایان ترم شرکت کنم.

چون بیشتر از نصف ترم رو در کلاس حضور داشتم وتنها دو ماه آخر به دلیل پروسه درمان توانایی حضور در کلاس رو نداشتم.

مفدا کرمانشاه: قانونی برای رسیدگی به مشکلات دانشجوهایی که بیماری های خاص دارن، وجودداره؟تکلیف دانشگاهتون چی شد؟

متاسفانه هیچ قانونی برای همچین مواردی وجود نداره ومن بعد از اولین شیمی درمانی به دانشگاه برگشتم تابه امتحانات ترم برسم امامتاسفانه متوجه حذف ترمم شدم.

 همین هم دلیلی شد که یکی از اهداف مادر موسسه ی ققنوس، وضع قوانین حول محور حقوق دانشجویان مبتلا به بیماری های خاص هست.

مفدا کرمانشاه: رسیدگی از طرف مسیولان آموزشی دانشگاه صورت نگرفت؟خودتون پیگیر بودین؟

خوشبختانه رییس وقت دانشکده، آقای دکتر مجرب، به من قول دادن تمام تلاششون رو برای برگردوندن ترم انجام بدن وچندین بار این درخواست به شورا ارایه شد اما متاسفانه نظر برخی اساتید این بود که من با این وضعیت جسمانی باید فقط استراحت کنم در حالیکه هیچکس فکر نکرده بود بازگشت به زندگی روتین وعادی حق من محسوب میشد. وشاید تنها چیزی بود که میتونست به من کمک کنه.

در این مسیر خوب به یاد دارم که چقدر مجبور بودم ازاین اتاق به اون اتاق برم وشفاها درخواستمومطرح کنم وتوضیح بدم من لازم دارم به زندگی عادیم برگردم .

من لازم داشتم مثل قبل زندگی کنم تااحساس بهتری داشته باشم.

مفدا کرمانشاه: برخورد اساتید با شما چطور بود؟

در کمال تعجب یکی از اساتید درحالیکه من سه روز قبل شیمی درمانی شده بودم وبرای امتحان ایشون تا صبح بیداری کشیده بودم من رو سر جلسه امتحان راه ندادن ودر جواب اصرار های من جواب دادن: ببخشید خانم، قانونی برای دانشجوی سرطانی وضع نشده که من بخوام به شما اجازه ی امتحان دادن بدم واینکه حال جسمی شما چطور بوده و با چه شرایطی درس خوندین به خودتون ارتباط  داره.

هرچند اساتیدی هم بودند که قوت قلب دادن و باکمال میل برای امتحان دادن به من حق انتخاب میدادن.

من همواره قدردان انسانیت این عزیزان هستم.

مفدا کرمانشاه: خانم اسفندیاری، دراین مدت خسته نشدین؟

چرا، خیلی زیاد.

اولین اتفاق ریطش موها بود که برای هر خانمی تلخ وسخته .و در جامعه ای که هنوز به بیماران سرطانی به دیده ی ترحم نگاه میکنن، تلاش برای داشتن یک زندگی روتین ومعمولی خیلی سخته.

چیزی که من خیلی جدی در اون شرایط نیاز داشتم، بازگشت به زندگی عادی بود.

کلاه گیس ونگاه های یواشکی همه....البته اینها منواذیت نمیکرد چون من روحیه قوی دارم اما مطمئنم بیماران دیگه به فرهنگ سازی جدی، برای داشتن احساس بهتر وداشتن زندگی راحت تر خصوصا در طول درمان نیاز دارن.

۱۶ آبان ۱۳۹۷ ۱۶:۴۷

نظرات بینندگان

نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید