21 نکته برای موفقیت در آزمون مجازی

موفقیت در آزمون مجازی

با گسترش آموزش الکترونیکی، فرآیند ارزیابی و امتحان گرفتن نیز به سمت آزمون مجازی می رود. موفق شدن در یک آزمون مجازی مهارت های خاص خود رو می طلبد و برای کسب آن لازم است نکاتی را مد نظر داشته باشید که در ادامه مقاله تعدادی از این نکات بحث می شود.

فرآیند آموزش امروزه به سمت آموزش از راه دور می رود و در نتیجه آن، سنجش و آزمون مجازی نیز در حال تبدیل به یک ضرورت آموزش الکترونیکی می باشد. اکثر سامانه های آموزش مجازی از جمله نرم افزار آموزش مجازی LMS نیز امکان برگزاری آزمون مجازی را برای موسسه های ارائه دهنده آموزش الکترونیکی مهیا کرده اند. به احتمال زیاد برای خیلی از شماها پیش بیاید که در یک دوره آموزش الکترونیکی و در نتیجه در آزمون مجازی آن نیز شرکت کنید.

برای برخی از دانشجویان دادن آزمون مجازی، یک تجربه جدید و تا حدودی ناامید کننده است. آن ها نمی دانند چه انتظاری داشته باشند، و برای داشتن بهترین عملکرد و موفقیت در آزمون استراتژی خاص و مهارتی ندارند. در بهترین حالت، کارهایی که انجام می دهند و مراحلی که برای آماده شدن برای آزمون الکترونیکی انجام می دهند شبیه به آن کارهایی است که برای آماده شدن برای امتحان کلاسی انجام می دهند. با این وجود، محیط آنلاین و نرم افزار آزمون آنلاین تفاوت ها و ویژگی هایی دارد که نیاز به آگاهی و آمادگی های بیشتری دارد.

احتمال موفقیت دانشجویانی که نمی دانند در آزمون مجازی چه چیزی منتظر آن هاست و استراتژی خاص و مهارتی برای انجام ان ندارند، کمتر است.

توجه و اجرای توصیه هایی که در ادامه این مقاله آورده ایم می تواند شما را برای موفقیت در آزمون مجازی آماده کند، این نکات در قالب مراحل قبل، بعد و در حین آزمون مجازی مرتب شده اند:

قبل از آزمون مجازی : آماده سازی

در حین برگزاری آزمون مجازی : تمرکز

بعد از آزمون مجازی : مرور

قبل از آزمون مجازی : آماده سازی

دستورالعمل های آزمون مجازی را بخوانید و کامل بفهمید. اطمینان حاصل کنید که می توانید به این سؤالات پاسخ دهید: آیا آزمون در یک تاریخ و زمان مشخص انجام می شود یا می توانید امتحان را در هر لحظه ای در یک بازه زمانی مشخص انجام دهید؟ آزمون مجازی چقدر زمان دارد؟ آیا می توانید آن را در خانه انجام دهید یا باید برای انجام آزمون مجازی در یک مکان خاص (به عنوان مثال، یک آزمایشگاه کامپیوتر دانشگاه) حاضر شوید؟ آیا هیچ چیز دیگری که "نیاز با دانستن" دارد توسط مربی یا راهنما ذکر شده است؟

فرمت آزمون مجازی را بدانید. سوالات آزمون مجازی از چه نوعی است، چند گزینه ای، پر کردنی، پاسخ کوتاه یا پاسخ تشریحی بلند؟ شایدم ترکیبی از انواع مختلف؟

از خودتان آزمون بگیرید. اگر مدرس شما یک امتحان عملی را برای شما فراهم می کند، آن را از دست ندهید! شما همچنین ممکن است آزمون های آزمایشی تمرینی را در کتاب های کلاس خود پیدا کنید.

کامپیوتر خود را بررسی کنید. سعی کنید از برخورد با مشکلات دقیقه آخر دوری کنید! این که چه از رایانه خود استفاده می کنید چه از یکی از رایانه های آزمایشگاه، قبل از امتحان، مطمئن شوید که تمام سخت افزار و نرم افزار به درستی کار کنند. همچنین مطمئن شوید که اینترنت مناسبی در دسترس شما باشد.

از استفاده از تلفن همراه برای آزمون مجازی خودداری کنید. آزمون مجازی ممکن است رابط تلفن همراه نداشته باشد، بنابراین برای انجام آزمون مجازی به جای تلفن همراه یا تبلت از لپ تاپ یا کامپیوتر رو میزی استفاده کنید.

مواد و سرفصل های کلاس را مطالعه کنید! حتی اگر آزمون مجازی که در آن شرکت می کنید "کتاب باز" است، مطالعه و بررسی قبل از امتحان را جدی بگیرید، درست همانند اینکه قرار است در آزمونی در کلاس درس حضوری شرکت کنید.

برای وقت خود را برنامه ریزی کنید. هم زمان با آزمون گرفتن از خودتان ، زمان خود را به آنچه که برای آزمون واقعی اختصاص داده می شود، محدود کنید و تصمیم بگیرید که چه مدت برای هر سوال صرف خواهید کرد.

شرایط را برای انجام آزمون با کمترین حواس پرتی مهیا کنید. نوتیفیکیشن های تلفن، ایمیل، شبکه های اجتماعی و سایر موارد مشابه را خاموش کنید. تلویزیون و رادیو را خاموش کنید. به هم اتاقی یا خانواده اطلاع دهید که قرار است آزمون مجازی بدهید تا موقع آزمون مزاحم کار شما نشوند.

زمانی را که می خواهید آزمون بدهید را مشخص کنید. در بعضی از آزمون ها ممکن است زمان برگزاری آزمون را خودشان تعیین کرده باشند و شما مجبور باشید در همان زمان آزمون را انجام دهید. اما اگر آزمون مجازی مورد نظر شما برای چند ساعت یا چند روز در دسترس باشد، زمانی را برای آن انتخاب کنید که می دانید کمترین حواس پرتی و وقفه و استرس ممکن است برایتان پیش خواهد آمد.

همه چیز هایی که برای دادن آزمون مورد نظر لازم دارید را جمع کنید. مواد مانند یادداشت ها، کتاب ها و یا پیاده سازی های نوشته شده را همراه داشته باشید، مطمئن شوید که آنها برای شروع آزمون آماده هستند.

یک نفس عمیق بکشید! هنگامی که وارد سیستم آزمون مجازی می شوید، یک لحظه برای آرامش و متمرکز شدن نفس عمیق بگیرید.

در حین برگزاری آزمون مجازی : تمرکز

مرتب به ساعت نگاه کنید. شاید بهتر باشد یک زنگ هشدار را تنظیم کنید تا تمام شدن مدت زمانی را که برای یک بخش برنامه ریزی کرده اید (به عنوان مثال، 10 دقیقه) را به شما اطلاع دهد.

یک کپی از سوالات آزمون و همچنین از پاسخ های خود چاپ و ذخیره کنید. اگر در طی آزمون مجازی برای شما مشکلات فنی پیش بیاید یا در هنگام ارسال پاسخ خود با مشکل مواجه شوید، این کار بسیار مفید خواهد بود.

ابتدا پاسخ های کوتاه یا تشریحی را در یک برنامه ویرایش متنی بنوسید. این باعث می شود که پاسخ ها و کار خود را بررسی و ویرایش کنید. پس از اتمام کار، پاسخ خود را به قسمت تعیین شده در سایت آزمون مجازی کپی کنید.

صفحه آزمون مجازی را ترک نکنید! اگر شما مجاز به جستجو در وب یا بررسی وب سایت های دیگر برای اطلاعات هستید، از همان برگه مرورگری که برای آزمون مجازی به کار می برید استفاده نکنید، چون که ممکن است تمام کارهایی را که کرده اید را از دست بدهید. در عوض، یک برگه جدید از مرورگر خود را باز کنید (یا یک مرورگر کاملا متفاوت را انتخاب کنید)، سپس جستجوی خود را انجام دهید.

مشکلات فنی؟ نگران و دستپاچه نشوید اما بلافاصله با مربی خود تماس بگیرید، با جزئیات دقیق مشکل و پیام های خطایی که ممکن است دریافت کرده باشید را به او بگویید. اگر شما بتوانید یک عکس از صفحه بگیرید، مشکلتان سریع تر حل خواهد شد.

کار خود را قبل از ارسال آن بررسی کنید. مطمئن شوید که هر پاسخ به نظر خودتان کامل و جامع باشد. دقت پاسخ های خود، و همچنین املای و دستور زبان آن ها را بررسی کنید.

روی دکمه ارسال کلیک کنید. شما فقط باید یک بار این کار را انجام دهید، اما اگر مشکل دارید، یک بار دیگر امتحان کنید. اگر همچنان در ارسال جواب ها مشکل دارید، سریعاً مربی خود را در جریان بگذارید و بلافاصله پاسخ های مورد نظر خود را در یک سند الکترونیکی به او ارسال کنید.

بعد از آزمون مجازی : مرور

پیشرفت خود را ارزیابی کنید. خودتان معتقدید آن را چطور انجام دادید؟ کدام سؤال ها برای شما گیج کننده بود؟ آیا شما مجبور بودید هر چیزی را جست وجو کنید؟ تعداد دفعات زیادی به یادداشت ها و کتاب ها مراجعه می کردید؟ اگر موفق به حل سوالات می شدید به این معناست که سوال ها توانسته اند شما را به چالش بکشند.

نمره خود را بررسی کنید. در برخی موارد ممکن است بتوانید نمره خود را بلافاصله بفهمید. در حالی که، در مورد آزمون هایی با پاسخ های تشریحی، ممکن است طول بکشد تا مربی جواب های شما را تصحیح کند و نمره شما را اعلام کند، بنابراین دیرتر نمره خود را خواهید فهمید.

از خودتان بپرسید چگونه می توانید در آزمون بعدی پیشرفت کنید. آیا استراتژی های مطالعه شما کار می کنند؟ آیا برنامه شما برای انجام آزمون مجازی موفقیت آمیز است؟ مشاهدات خود را بنویسید و برای دفعه بعد که آزمون می دهید، آنها را در ذهن داشته باشید.

که آزمون می دهید، آنها را در ذهن داشته باشید

یک ارتباط سالم ومثبت

یک ارتباط سالم ومثبت، ضمن حفظ استقلال فردی،سلامت، شادابی، بهترین ها رابرای طرفین به همراه دارد. انسانهایی که ارتباطات سالم و درستی با دیگران دارند، استرس کمتری تجربه میکنند وشادتر هستند. طبیعتا در هر رابطه صحیح و انسانی رعایت یک سری اصول اولیه لازم و ضروری میباشد. برای حفظ وتداوم روابط سالم موارد زیر توصیه میشود .

واقع گرایانه‌ای از طرف مقابل داشته باشید. هیچ کس دقیقا همان چیزی نیست که خواهان آن هستید. گاه افراد با اعمالشان شما را ناامید می‌کنند. دیگران را به همان صورتی که هستند، بپذیرید و قصد تغییر آنها را نداشته باشید.

ارکان ارتباط سالم و داشتن سواد رابطه

۱ با یکدیگر گفتگو کردن

گفتگوی سالم یکی از ارکان ارتباط سالم است. بدین معنی که:

 -برای دوست خود وقت بگذارید شنونده خوبی باشید. 

- با گوش جان صحبتهای طرف مقابل را بشنوید.

- سوال کنید، تا علاقمندی خود را به شنیدن مطالب نشان دهید. 

 -تبادل اطلاعات کنید. 

۲- صمیمی شدن 

توسعه روابط معنادار انسانی خواسته همگان است. با دیگران صمیمی شدن و تقسیم شادیها ، غمها ، نیازها ، خواسته‌ها ، عواطف و هیجانات در عین لذت بخش بودن ، امری پرمخاطره است.

چه چیز مانع از این صمیمیت می‌شود؟ 

-ترس از نمایان شدن چهره واقعی خود، نگرانی از تعهدات و تعیدات احتمالی

-ترس و نگرانی از عدم توازن و تعادل در یک رابطه دوطرفه مثبت 

-ترس از قضاوت شدن توسط دیگران 

برای غلبه بر ترسهای مذکور چه باید کرد؟

مزایای یک ارتباط سالم و مناسب را برای خود تداعی کرده و با خود تکرار کنید.

 -احساس تنها نبودن و داشتن هم صحبت.

 -تقویت احساس تعهد و اعتماد به خود و دیگران.

-آموختن و تجربه گرفتن از دیگران.

-توانایی کنترل احساسات و تقسیم آن به شیوه منطقی و مناسب.

۳ انعطاف پذیر باشید

بسیاری از ما سعی می‌کنیم افراد و موقعیتها را تابع خواسته‌های خویش سازیم و طبیعی است وقتی آنها به شیوه خود عمل می‌کنند، ما آمادگی آن را نداشته و احساس نگرانی ، غم و حتی خشم می‌کنیم. در یک رابطه سالم رشد و تغییرات هر یک از طرفین ، مجاز می‌باشد. 

۴- مراقب و متوجه خود باشید .

رضایت خودتان را در یک رابطه نادیده نگیرید. رابطه سالم دوجانبه است و هر دو نفر بایستی از آن احساس رضایت کنند. 

۵- راسخ و ثابت قدم باشید.

چنانچه مسئولیتی را می‌پذیرید، آن را بطور کامل به پایان برسانید. در یک رابطه سالم ، ثبات و مسئولیت پذیری از شرطهای اساسی بشمار می‌آید. 

۶- به شکلی منصفانه بحث کنید. 

بسیاری از ارتباطات تعارضاتی را نیز به همراه دارد. یک عامل مهم در خدشه‌دار کردن هر رابطه‌ای ، ابراز مخالفت به شیوه‌ای است که غالبا به جای حل اندیشمندانه مشکل ، برخوردهای عاطفی ایجاد می‌کند. که البته این بدین معنا نیست که شما به عقاید یکدیگر احترام نمی‌گذارید.

7. قدرت تحلیل داشته باشید.

ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﯽ، ﺟﺰﺋﯽ ﺗﻔﮑﯿﮏ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﺍﺯ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﻧﺪ. ﻣﺜﻼ” ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ در ﻣﯿﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻋﺎﻃﻔﯽ بفهمیم ﻣﺮﺩﯼ ﯾﺎ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭیم، ﻋﺎﺩﺗﯽ ﯾﺎ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ما ﺗﺤﻤﻠﺶ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ. 

آیا ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻣﯽ کنیم؟ ﺑﻪ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﺟﺰﺋﯿﺎﺕ می پردازیم؟ ﺭﺍﻫﮑﺎﺭﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺭﺍ، ﺑﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﻭ ﺍﻃﻼﻉ ﺧﻮﺩﺵ، ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻣﯽ کنیم؟ البته که نه. چرا که ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﻭ ﺁﻧﯽ ﻭ ﺳﻠﺒﯽ از خود ﻧﺸﺎﻥ می دهیم.

ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺗﺤﻠﯿﻞ، ﺩﺳﺘﺎﻭﺭﺩ ﭘﺨﺘﮕﯿ اﺴﺖ ﻭ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﻫﺮ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﻭﺍﻧﻤﻮﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﻣﺎﺳﺖ، ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﺫﻫﻨﯽ ﻏﻠﻂ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻏﻠﺒﻪ می کند ﻭ ﺍجازه نمی دهد ﮐﻪ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻭ ﺩﺭﮎ ﺩﺭﺳﺖ، ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﺑﺮﻭﺯ ﺗﻨﺸﻬﺎ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﺷﻮﺩ. 


قوانین عمده و اساسی برای مواجهه موثر با اختلاف نظرها:

منطقی و صبور باشید. 

ایراد نگیرید و سرزنش نکنید.

از حمله به یکدیگر پرهیز کنید. 

برای گفتگو و مذاکره زمان مناسبی را تعیین کنید. انتخاب اوقاتی که خسته ، بیمار و یا تحت فشار هستید، چندان اثربخش نخواهد بود.

روی زمان حال بحث کنید و از موضوع بحث خارج نشوید. شکستهای گذشته قابل تغییر نیستند.

پذیرای احساسات دیگران باشید، دیگران را درک کنید و به احساسات آنها احترام بگذارید.

به احساسات منفی و غیر قابل کنترل خود اجازه بروز ندهید. به دیگران فرصت دهید، درباره خودشان صحبت کنند. یک رابطه سالم به افراد حق بیان می‌دهد.

با مفروضات خود نتیجه گیری نکنید. دقیق و صریح باشید. 

در برخی موارد از سوم شخص بی‌طرف در مباحثات خود کمک بگیرید. یک رابطه سالم از تقاضای کمک نمی‌هراسد.

مسائل دشوار خود را یادداشت کنید. اگر در بــیان احساسات خود مشکلی شدید دارید، سعی کنید آن را در یک یادداشت بنویسید.

تمایل به صلح داشته باشید. نسبت به دیگران خرده گیر نبوده ، از تلاش برای برنده شدن خودداری کنید.سعی کنید راه حلی بیابید که هر دو طرف را راضی کند.

به خاطر بسپارید، هدف از گفتگو ، پیروز شدن هر دو طرف است.

می‌توان ارتباط خود را قطع کرد. در یک ارتباط موثر وفاداری اصل مهمی است، اما یک ارتباط سالم به اکنون می‌اندیشد، نه امیدواری نسبت به یک ایده‌آل احتمالی در آینده.

محبت و صمیمیت خود را نشان دهید.

صمیمیت نقش بسیار مهمی در ارتباطات بین فردی دارد. یک رابطه سالم احساسات صمیمانه و دوستانه را می‌طلبد.

‌8-تعادل زندگی خود را حفظ کنید.

ﺁﻫﺴﺘﻪ ﻭ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﯾﻢ. ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﺗﻨﺪ ﻣﯿﺮﺍﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﻧﻔﺴﻤﺎﻥ ﺑﻨﺪ ﻣﯿﺎﯾﺪ. ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﻫﻔﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺧﺮﺝ می کنیم، ﺗﻮﻗﻊ طرف مقابل ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﻢ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﺎﺗﺮﯾﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪ، ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﮔﯿﺮﯼ ﻭ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﺭ ﻭ… 

ﺗﻌﺎﺩﻝ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ  ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﯾﺘﻤﯽ ﻣﻼﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺩﻫﯿﻢ ، ﻭ ﻧﯿﺰ، ﻧﯿﺎﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﯾﺞ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻫﯿﻢ. ﻧﻪ ﺧﻔﻪ ﺍﺵ ﮐﻨﯿﻢ و ﻧﻪ ﻭﺍﺩﺍﺭﺵ ﮐﻨﯿﻢ ﺧﻔﻪ ﻣﺎﻥ ﮐﻨﺪ. 

9-خود را بشناسید.

ﺍﮐﺜﺮﯾﺖ ﻣﻄﻠﻖ ﻣﺎ، از آنچه هستیم و دوست داریم باشیم، ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ. ﺩﻣﺪﻣﯽ ﻣﺰﺍﺝ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻨﺪﺧﻮ ﻭ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮﯾﻢ، ﺍﻣﺎ ﺗﻼﺷﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯿﻢ!

ﺍﺯ ﻋﻼﺋﻖ ﺧﻮﺩ، ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎ، ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻃﻠﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ، شناختی نداریم. ﺍﯾﻦ ﻓﻘﺪﺍﻥ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺳﺒﺐ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﯼ ﺩﻭﺍﻡ ﻧﯿﺎﻭﺭﯾﻢ، ﺯﯾﺮﺍ ﺗﻌﺮﯾﻔﯽ ﺍﺯ ﺣﺲ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ. 

۱۰- به خود فرصت دهید.

دوست شدن و ایجاد یک رابطه سالم یکباره اتفاق نمی‌افتد. نزدیک شدن به افراد جدید کمی دشوار به نظر می‌رسد. ولی به خاطر بسپارید آشنا شدن با افراد کمی طول می‌کشد. ایجاد یک رابطه سالم نیاز به زمان دارد.

۱۱- خودتان باشید .

اگر بتوانید در برخوردهایتان خودتان باشید و نقش بازی نکنید، بسیار دلچسب‌تر و مقبول‌تر خواهید بود. چنانچه خود را زیر نقاب پنهان کنید، بالاخره دیر یا زود خود واقعی تان آشکار خواهد شد، و به روابط شما لطمه خواهد زد. یک رابطه سالم با انسانهای واقعی ساخته می‌شود، نه با تصورات. 

ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ از نظر: روحی، جسمی، مالی، خانوادگی و غیره ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻣﺘﻌﺎﺩﻝ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ، ﺍﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺑﭙﺮﻫﯿﺰﯾﻢ ﻭ خوب تر ﺁﻥ ﮐﻪ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻗﺎﻟﺐ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺷﺒﯿﻪ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ و ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﭘﺮ ﮐﺮﺩ. 

منبع:

  ‌مجله روانشناسی، ارکان ارتباط سالم، مهرداد نامدار، روانشناس کودک و خانواده

مقاله سواد رابطه، دکتر فرشته شاه جعفری

از حال بد به حال خوب

سیگارکشیدن من ؛ سلامت روان من ؛ بدن من               My Smoking, my mental health, my body

اگر شما سیگار می کشید ممکن است احساس کنید که دیگر کاری از شما ساخته نیست. شما می توانید و حق دارید سیگار را ترک کنید، براساس تئوری انتخاب هیچ پیامدی تصادفی نیست و ما مسئولیت همه ی  زندگی خود را برعهده داریم حال بررسی میکنیم...

اگر سیگار را ترک کنید...

اگر کشیدن تنها 10  سیگار در روز را کنار بگذارید؛  بیشتر ار 100هزار تومان در هفته و 4 میلیون تومان در سال صرفه جویی می کنید.، شما قادر خواهید بود تا ازنظر بدنی مناسب تر باشید، بهبود حس بویایی و لذت بردن بیشتر از خوردن غذا، راحت تر شدن انجام فعالیت های ورزش، رهایی از تلاش برای برطرف کردن بوی سیگار از لباس و دهان خود، افزایش میزان سلامت اطرافیان به دلیل عدم قرار گرفتن در معرض دود سیگار، کاهش ابتلای فرزندان به بیماری های مختلف مانند برونشیت ، ذات الریه ، آسم ، مننژیت و عفونت گوش.

اما اگر ترک نکنید...؟

 یکی از صدهاهزار نفری باشید که هرسال درجهان براثرکشیدن سیگار میمیرند، دچار مرگ زود رس شوید . زیرا  بطور متوسط 10 سال کمتر از زمانی که اگر سیگار نکشید زندگی می کنید(نصف سیگاریها 15 سال و4/1آنها 23 سال زودتر از عمر طبیعی خود میمیرند)، دچار مشکلات تنفسی ،قلبی،دیابت ؛ سرطان ریه  و حتی بسیاری ازانواع سرطان ها (نه فقط سرطان ریه)  مبتلا شوید.، مشکل روانی شما به یک بیماری روانی تبدیل شود، دچار اضطراب وافسردگی شوید، به خودکشی فکر کرده ویا اقدام به خود کشی کنید، داروهای روانگردان ویا الکل بیشتری مصرف کنید که می تواند باعث  مشکلات روانی حادتر شود، مردان به مشکل کاهش قوای جنسی و یا حتی ناتوانی جنسی مبتلا می شوند، زنان ممکن است مشکلات باردارشدن؛ مشکلات در حین بارداری، داشتن بچه هایی ناسالم و با وزن کم هنگام تولد، تنفس دود سیگار دیگران می تواند به غیر سیگاریها آسیب برساند ،هزینه بر است ، امروزه  در اغلب اماکن عمومی کشیدن سیگار ممنوع است بنابراین  ممکن است درروابط اجتماعی خود دچار مشکل شوید و خود را ازآنچه که می خواهید انجام دهید دور ببینید،

آیا  ترک کردن سیگار برای من خیلی دیر نیست ؟ خیر ،حتی اگر شما از زمان نوجوانی سیگارمی کشید؛ بازهم دیر نیست. اگر سیگاررا قبل از 35 سالگی ترک کنید تقریبا" به اندازه فردی که هرگز سیگار نکشیده زندگی خواهید کرد.. اگر سیگار راقبل از 50 سالگی ترک کنید احتمال مرگ به علت بیماریهای وابسته به سیگار در شما نصف فردی خواهد بود که سیگار را ادامه می دهد .

کمک به خود:

کتابهای کمک به خود (خود درمانی) را بخوانی، بطور منظم ورزش کنید، وقتی فکر می کنید که به سیگار نیاز دارید ،این چهار نکته  را به خاطر بیاورید :حواس خود را از سیگار پرت کنید .درمورد چیزهایی  که ذهن شما را ازسیگار کشیدن دورمی کند فکر کنید ویا کاری را انجام دهید تا شما را مشغول نگاه دارد، به آرامی یک نوشیدنی بنوشید وهر جرعه را برای مدتی در دهان نگاه دارید. این روش جایگزین احساس گرفتن  سیگار دردست  ویا مزه دود دردهان شما می شود، وقتی احساس سیگار کشیدن دارید ،سیگار نکشید چند دقیقه صبر کنید خواهید دید این احساس برطرف می شود، نفس عمیق بکشید، از دکتر خود ،پرستار ویا سایر مراقبین سلامت مشورت بخواهید این ممکن است تمام آن چیزی باشد که شما نیاز دارید، شما ممکن است از یک دوست ویا یک فردی که حرفه بهداشتی - درمانی دارد ویا هرکس  و گروهی  که در حال ترک هستند کمک بخواهید، به  یکی ازدوستان خود که در حال حاضر درحال ترک است بپیوندید، درابتدا  بهتر است  که در اطراف  دوستان سیگاری خود نباشید در این مورد دوستان وافراد فامـیل میتوانند کمک های ارزشمندی به شما بکنند ، درمورد افراد دیگری که  دوست دارید و می توانند درترک  سیگار به شما کمک کنند فکر کنید مثلا"نوزاد  یا بچه شما .و سرانجام  اگر قبلا" ترک کرده و دوباره  سیگار کشیدن را آغاز کرده اید ؛  ناامید نشوید. بسیاری از افراد آن را تجربه  کرده وموفق شده اند .این قسمتی از یاد گرفتن نکشیدن سیگار است.

اما من فکر نمی کنم  که بتوانم سیگار را ترک کنم .....

شما ممکن است احساس کنید  که نمی توانید سیگاررا کاملا" ترک نمایید مخصوصا" اگر یک سیگاری قهار باشید اما نگران نباشید  کافیست که :زمان،مکان وافرادی که با آنها سیگار می کشید را یادداشت کنید.این کار می تواند به شما نشان دهد که در چه شرایطی بیشتر احتمال دارد که سیگار بکشید، بنابراین می توانید برنامه هایی را برای اجتناب از این شرایط ویا  کنار آمدن با آن را پیاده نمایید.

از حال بد به حال خوب...           ارتباط با ما                            beshrehafi@

منابع

تاثیر آموزش و توصیه های رفتار درمانی در ترک سیگار نویسنده: حیدری غلامرضا,شریفی میلانی هومن,حسینی مصطفی,مسجدی محمدرضا شماره: 1382 , دوره  2 , شماره  6 ; صفحه 39 تا صفحه 44.

https://www.rcpsych.ac.uk/mental-health/translations/persian

https://namnak.com

بازیگوش باهوش

بازیگوش باهوش

شاید شما تا به حال خیلی به حواس پرتی فکر کرده باشید و بارها از خود پرسیده باشید که چرا گاهی به هنگام مطالعه، حواس آدم پرت می شود؟

در یکی از تحقیقاتی که توسط شرکت مایکروسافت در سال ۲۰۱۸ صورت گرفت، مشخص شد که مدت زمان توجه انسان‌ها به‌طور میانگین، حدود ۸ ثانیه است؛ یعنی به‌عبارت دیگر، من احتمالا کمتر از ۳ ثانیه دیگر وقت دارم تا شما را برای خواندن ادامه این مقاله متقاعد کنم، در غیر این صورت شما توجهتان را به عامل دیگری منعطف خواهید کرد!

این زمان ۸ ثانیه، در مقایسه با میانگین ۱۲ ثانیه در سال ۲۰۰۰، نشان‌دهنده کاهش روزافزون مدت توجه افراد است. ما همواره با کمبود تمرکز سروکله می‌زنیم و حواسمان دائما از یک مورد به مورد دیگر معطوف می‌شود؛ در حالی که تمرکز یکی از کلیدی‌ترین عوامل بازدهی بالا است.

ما نمی دانم که شما برای این چالش چه جوابی پیدا کرده اید؛ اما دلیل این چالش را به شما می گوییم:

«حواس پرتی، چیزی نیست جز تمایل ذاتی ذهن به درگیری و فعالیت »

ذهن ما همیشه به دنبال نکات تازه، انگیخته‌شدن و دریافت رضایت به‌طور لحظه‌ای است.در واقع همواره می خواهد درگیر و مشغول باشد؛ بنابراین، اگر آن چه اکنون انجام می دهید، در شما درگیری و مشغولیت ذهنی ایجاد کند، فکر شما دیگر نیازی ندارد که جای دیگری برود و در آن جا درگیر شود؛ اما اگر در انجام این کار، درگیری ذهنی ایجاد نشود، ذهن شما شتابان به جایی می رود تا خود را در آن جا مشغول کند و این، همان حواس پرتی است. یا به اصطلاح عنوان مقاله ؛ بازیگوش باهوش!!!

در واقع عوامل مختلفی در حواس پرتی موثر هستند اما  به طور کلی حواس پرتی یا منشأ ذهنی و درونی دارد و یا منشأ بیرونی و محیطی. از آنجایی که شما دانشجویان عزیز بیشترین حواس پرتی رو در زمان مطالعه یا سرکلاس دارین عوامل حواس پرتی را در این زمینه متمرکز می کنیم. دنیل گولمن، یکی از محققان معروف بحث هوش هیجانی، حواس‌پرتی را به دو نوع تقسیم می‌کند:

·         حواس‌پرتی حسی یا بیرونی: ناشی از اتفاقاتی که اطراف شما رخ می‌‌دهند. حواس پرتی بیرونی، به محیط پیرامون فرد و یا تحریکات غیرعادی که توسط حواس مختلف انسان ایجاد می شود ارتباط پیدا می کند؛ مانند نور شدید و ضعیف، صداهای ناهنجار، روشن بودن رسانه ای صوتی و تصویری و نظایر اینها.

  • حواس‌پرتی هیجانی: ناشی از عملکرد ذهن، مانند مکالمات ذهنی فرد با خود یا فکر کردن به اتفاقات زندگی. شامل مواردی از قبیل درد، رنج، غم و غصه، نگرانی، گرسنگی و تشنگی، سردی و گرمی، ترس، خشم، شادی، سردرد و... می باشد. بیشتر حواس پرتی ها، علل درونی دارند .بی شک، حواس پرتی بیرونی، آسان تر از عوامل حواس پرتی درونی برطرف می شود. از این رو، می توان بدون توجه به عوامل محیطی، مانند سر و صدای زیاد، شلوغ بودن محیط تمرکز حواس خود را حفظ کرد؛ اما نمی توان در حال نگرانی و ناراحتی ،با تمرکز مطالعه کرد.

ایجاد تمرکز، اکتسابی است

مهارت تمرکز یکی از مهارتهای ضروری یادگیری بشمار رفته و از آن به عنوان مهمترین عامل موفقیت عملکرد یاد می شود.با توجه به روند رشد تکنولوژی و وابستگی روزافزون به ابزارهای الکترونیک، در اختیار داشتن مهارت‌های کنترل تمرکز و توجه به یک مهارت اساسی و پرفایده تبدیل می‌شود؛ برای مثال، کال نیوپورت در کتاب خود به نام «کار عمیق»، توانایی حفظ تمرکز را به‌عنوان ضریب هوشی قرن بیست‌ویک مطرح می‌کند

توجه و تمرکز مانند یک عضله است، و باید آن را تقویت کنید.این جمله شاید بسیار کلیشه‌ای باشد، اما تعهد به فعالیت‌هایی مانند نوشتن یادداشت، ورزش‌کردن و استراحت‌های با برنامه، قطعا به بهبود توانایی توجه شما کمک خواهد کرد.بیشتر افراد گمان می کنند که تمرکز، یک امر ذاتی و تغییر آن ناممکن است؛ در حالی که تمرکز، یک امر اکتسابی است و باید هر روز پرورش و جهت داده شود و هر کس، با هوش عادی خود، می تواند به آن دست یابد؛ پس گفتن این جمله که «من ذاتا آدم حواس پرتی هستم»، کاملاً غلط است .

روش های تقویت تمرکز حواس

تمرکز حواس در هنگام مطالعه، کلید اصلی و اساسی درک و فهم مطالب است .بدون تمرکز حواس، ممکن است درک و فهم مطلبی که فقط یک ساعت وقت لازم داشته باشد، ساعت ها وقت بگیرد.از این رو، کاربرد روش ها و فنونی که به خواننده کمک می کند تا به هنگام مطالعه، فعال باشد، حائز اهمیت است. این روش ها عبارتند از:

1.     خواندن اجمالی

روش خواندن اجمالی، مبتنی است بر یک نمونه گیری سریع از نکات اساسی و صرف نظر کردن از جزئیات. در این روش، خواننده، مطالب را سازمان بندی می کند و آن گاه هدف از مطالعه خود را مشخص کرده، مقدار زمان مطالعه و میزان دشواری کتاب را تخمین می زند.

2.      طرح سؤال

طرح سؤال پیش از مطالعه دقیق، فرد را وادار می کند تا به طور فعالانه و با تمرکز، دقت کافی، انگیزه و علاقه، به مطالعه بپردازد. فرد برای یافتن پاسخ سؤالات خود، بایستی تمرکز حواس خود را حفظ کند.

3.      تندخوانی

تندخوانی، باعث توجه و تمرکز بیشتر و فهمیدن مطالب و در نتیجه، باعث یادگیری بهتر می شود. فکر و ذهن ما قادر است هزاران کلمه را در دقیقه از خود عبور دهد؛ ولی اگر سرعت مطالعه ما پایین باشد، ذهن، وقت اضافی می آورد و ناچار به این شاخه و آن شاخه می پرد و در نتیجه، حواس پرتی ایجاد می شود. مطالعه سریع یا تندخوانی، فرصت جولان به ذهن نمی دهد و سبب برقراری تمرکز حواس هنگام مطالعه می شود.

4.      جدیت در مطالعه

به محض نشستن پشت میز مطالعه، خواندن را با جدیت شروع کنید؛ زیرا اگر سریع مشغول به کار مطالعه شوید، تمرکز حواس زود به دست می آید. این ضرب المثل چینی را به یاد داشته باشید که «فتح ستارگانی که هزاران فرسنگ از ما دور هستند، با برداشتن قدم اول، امکان پذیر است. اجازه ندهید چیزی جز مطالعه، ذهن شما را مشغول کند. تصمیم بگیرید و مقدار زمانی را برای مطالعه مشخص کنید و قورباغه رو قورت بدهید. در این زمان، از مطالعه دست نکشید و به مطالعه ادامه دهید؛ اما زمان مطالعه را طولانی نکنید. بیهوده وسواس به خرج ندهید و بهانه تراشی نکنید. به خود تلقین کنید که فرد بااراده ای هستید و می توانید هر درسی را به خوبی یاد بگیرید. جدی باشید تا هنگام مطالعه، دچار حواس پرتی نشوید.

5.  استفاده از راهنما به هنگام مطالعه

یکی از شیوه های برقراری تمرکز حواس، استفاده از یک راهنما، چون انگشت سبابه، مداد و... به هنگام مطالعه است؛ زیرا استفاده از یک راهنما هنگام مطالعه، باعث تمرکز حواس بهتر، عادت به روان خواندن، جلوگیری از برگشت برای دوباره خواندن و اتلاف وقت و جلوگیری از خستگی چشم و ذهن می شود.

6.  داشتن علاقه به مطالعه

علاقه به مطالعه، یکی از شرایط اصلی و اساسی ایجاد تمرکز حواس، هنگام مطالعه است. وقتی خواننده به موضوعی علاقه مند می شود، خودبه خود بر آن تمرکز می کند موقعیت هایی را که نمی توانید در آنها تمرکز حواس داشته باشید، تجزیه و تحلیل کنید؛ احساسات خود را مورد بررسی قرار دهید و بدایند که چه عواملی افکار شما را دگرگون می کنند.

7.     مناسب ترین زمان

یکی از راه های برقراری تمرکز حواس، این است که مطالعه در ساعتی از روز انجام گیرد که برای فرد، مناسب تر است؛ اما تخمین مناسب ترین زمان برای مطالعه، کاری دشوار است و به عادات فرد بستگی دارد. برخی افراد عادت دارند تا نیمه های شب بیدار بمانند و با استفاده از سکوت و آرامش شبانه، با خیال راحت و آسوده مطالعه کنند؛ اما برخی دیگر عادت دارند شب زود بخوابند و صبح زود از خواب بیدار شوند و به مطالعه بپردازند.

8.     یاد بگیر که بگویی نه

زمانی که تصمیم گرفتید مطالعه کنید، اما دوستان یا هم اتاق های شما درخواست می کنند که دور هم جمع شوید، هنر گفتن نه را در خود تقویت کنید. اگر این اراده در شما ضعیف است، می توانید روی در اتاق مطالعه خود بنویسید: لطفاً «مزاحم نشوید».

9. ترک افکار منفی و داشتن افکار مثبت

مطالعه عمیق و یادگیری ثمربخش، وقتی حاصل می شود که فرد، تصور مثبتی از خود داشته باشد و به خود اعتماد کند.وقتی می خواهید کاری انجام دهید، از گفتن کلماتی مانند نمی خواهم، نمی دانم و نمی توانم، بپرهیزید و جمله «این کار محال است» را از دفتر زندگی خود خط بزنید. پیوسته با خود تکرار کنید که من می توانم.....

10.   عدم هماهنگی اراده و تخیل خواننده، مانع تمرکز است

وقتی دانشجویی کتابی را باز می کند و به مطالعه آن اقدام می کند، پس از مدت کوتاهی، افکاری به ذهنش خطور می کند؛ مثلاً با دوستانش فوتبال بازی کند یا با هم به سینما بروند یا فلان فیلم را تماشا کنند. این تخیلات، باعث می شود تا خواننده، تمرکز خویش را از دست بدهد و سرانجام از خواندن کتاب منصرف شود. برای غلبه بر این مشکل، خواننده وقتی مایل به مطالعه درباره موضوعی خاص باشد، بهتر است خود را در حال و هوای مخصوص آن موضوع قرار دهد؛ مثلاً اگر کتاب شعری می خواند، خود را در حال و هوای شاعر در هنگام سرودن یا خواندن آن شعر قرار دهد و اگر کتاب پزشکی می خواند، خود را در حال و هوای پزشک در هنگام معالجه بیمار قرار دهد تا از این طریق، خیال و اراده را با هم هماهنگ کند. تا زمانی که آهنگ تخیل و اراده هماهنگ باشند، تمرکز حواس حفظ می شود.

11. کاستن حواس پرتی های ناشی از شرایط بدنی

خواب نامنظم و فعالیت ها و عادات غذایی نادرست، می توانند از علائم و مشکلات مربوط به تمرکز باشند؛ به عنوان مثال، سنگینی معده و سیری بیش از حد، یکی از زمینه های عدم تمرکز به هنگام مطالعه است. تخم مرغ، ماهی، پنیر یا خشکبار.

12.  یادداشت برداری هنگام مطالعه

یادداشت برداری، نوعی تکرار درست است که هم سبب تمرکز حواس و هم موجب بیشتر به خاطر سپردن مطلب می شود.

13. برای تمرکز حواس، به دنبال سکوت مطلق نباشید

یکی از باورهای بسیار نادرست برخی از شما این است که برای تمرکز حواس، باید در سکوت مطلق باشید.. بهترین مکان برای مطالعه، جایی است که سر و صدا در آن از بقیه جاهای موجود کمتر باشد؛ مثلاً اکنون می خواهید مطالعه کنید و تنها مکانی که در اختیار دارید، اتاقی است که در آن تلویزیون روشن است؛ مسلما این محیط، ایده آل نیست؛ اما شما در دورترین نقطه اتاق از تلویزیون و پشت به آن بنشینید و مطالعه کنید. در این حالت، شما از بهترین شرایط ممکن برای مطالعه استفاده کرده اید.

مطالعه در جای کاملاً ساکت، اشتباه است؛ زیرا اگر شما این گونه به محیط بسیار ساکت عادت کنید، شرطی می شوید و فقط در چنین مکان هایی می توانید مطالعه کنید و آن وقت در محیط های دیگر، با کوچک ترین سر و صدایی، تمرکز حواس شما به هم می ریزد

نظم مکانی، تمرکز حواس را تقویت می کند

اخیرا ژاپنی ها تحقیقات جالبی را روی یک گروه هزار نفری انجام داده اند. در این تحقیق، کودکان ده ساله ای که از بهره هوشی، استعداد و توانایی ذهنی نسبتا یکسانی برخوردار بوده اند، هر کدام در محیط متفاوتی از دیگران قرار گرفتند. بعد از پایان زمان تحقیق، نتیجه تحقیق این گونه بود:

میزان مطالعه، بازدهی، به خاطر سپاری و تمرکز، با میزان نظم و ترتیب اتاق ها، نسبت مستقیم داشت؛ یعنی هر فردی که در اتاقی با اسباب و وسایل کمتر، مرتب تر و منظم تری قرار گرفته بود، بازدهی کمّی و کیفی بیشتری را در مطالعه خود نشان می داد. بنابراین، قبل از مطالعه، دو سه دقیقه هم که شده، به مرتب کردن اتاق یا میز مطالعه خود بپردازید و این مسئله را جدی بگیرید.

14.  بهره برداری از تکنیک «حالا این جا باش»

به احتمال زیاد، این فن ساده و فریبنده، بسیار مؤثر است؛ یعنی هر وقت متوجه می شوید که فکرتان از موضوع منحرف شده، به خودتان بگویید حالا این جا باش و به آرامی توجه تان را به جایی که می خواهید، برگردانید.

15.  تسلیم حواس پرتی های بیرونی نشوید

وقتی در اتاقی نشسته اید، اگر شخصی در را محکم و با سر و صدا بست، رویتان را به سمت او برنگردانید؛ بلکه ذهنتان را به آن چیزی که مقابل شماست، متمرکز سازید. این کار را در موقعیت های متعدد، مانند موارد زیر تمرین کنید:

در کلاس های درس بگذارید افراد بیایند و بروند و سرفه کنند؛ بدون این که کوچک ترین نگاهی به آنها بکنید؛ گویی آن جا نیستید. بین خودتان و استاد، تونل برقرار کنید. وقتی با کسی در حال گفت وگو هستید، توجهتان را به او معطوف کنید؛ به صورتش بنگرید و به گفته هایش توجه کنید و بقیه دنیا را از ذهنتان بیرون کنید.

16 یادداشت عوامل حواس پرتی

شما اگر حتی بهترین شیوه مطالعه را در پیش گرفته باشید، هیچ گاه عوامل حواس پرتی تان به صفر نمی رسد. بهترین و مؤثرترین راه برای مقابله با این حواس پرتی باقی مانده، نوشتن آنها بر روی یک برگ کوچک کاغذ و اختصاص دادن زمانی برای فکر کردن درباره این مسائل است.. اگر ننویسید و بگویید باشد برای بعد، توانایی ذهنی خود را کم کرده اید. هر چیزی را که در حین مطالعه به خاطرتان می آید و عامل مزاحم تلقی می شود، گوشه ای یادداشت کنید و بار ذهنی مربوط به آن را تخلیه کنید.

برای مطالعه بیشتر، به کتاب ها و سایت های زیر مراجعه کنید:

1.     دکتر عبدالله خادمی، مطالعه روشمند.

2.      اقتصادِ توجه؛ حواست هست که حواست نیست.

3.     رهایی از حواس پرتی. ترجمه شهرام حاجی رضایی.

ردیف

سوال

هرگز (1)

به ندرت

گاهی اوقات

اغلب

اکثر اوقات (5)

1

وقتی می بینم در طول یک گفتگو حواسم پرت شود فوراً توجهم را به گوینده برمی گردانم

2

وقتی به حرف های رفیقی گوش دهم بر صحبت هایش متمرکز می شوم

3

وقتی حواسم هنگام مطالعه پرت شود تلاش می کنم که تمرکزم را برگردانم.

4

درحالی که مشغول صحبت هستم می توانم افکار مزاحم را کنترل کنم

5

در سخنرانی ها می توانم توجهم را به سادگی از یک گوینده به گوینده دیگری تغییر دهم.

6

هر وقت کتابی را مطالعه کنم به سادگی غرق در آن می شوم.

7

وقتی با کسی حرف می زنم افکارم را نادیده می گیرم و به حرفهای آن گوش میدهم

8

در موقع نوشتن نامه می توانم تمام حواس پرتی ها را کنترل کنم

9

وقتی فیلمی را می بینم برخی از قسمتهای آن را از دست میدهم چون حواسم جای دیگر است

10

وقتی با تلفن حرف می زنم ذهنم درگیر چیزهای دیگر می شود.

11

وقتی از فروشگاه برگردم متوجه می شوم چیزهای مهمی که قصد خریدنشان را داشتم، فراموش کرده ام.

12

وقتی به سؤالی پاسخ دهم آن سؤال را فراموش کرده و نمی دانم آیا پاسخم به آن سؤال ربطی دارد یا نه؟

13

هنگامی که نامه ای می نویسم در افکارم غرق می شوم.

.

.

"تاملی در باب نگرانی "

نکته تعجب برانگیز این است با اینکه نگرانی پدیده ای جهان شمول و شایع است اما تعریف ان دشوار می نماید.در تعریف درست از نگرانی باید سه مولفه را مد نظر داشت ۱: آینده مداری  ۲: فاجعه سازی  ۳: افکار کلامی

 اولین مولفه نگرانی همانا آینده مداری است به عبارتی دیگر وقتی که نگران می شوید به حوادث احتمالی آینده می اندیشید.ممکن است این حرف تا حدودی برای شما تعجب برانگیز باشد ممکن است حتی با این تعریف موافق نباشید .شما ممکن است استدلال کنید که نگران وقایع زمان حال هستید و نه نگران وقایع احتمالی آینده. برای روشن شدن بیشتر به مثالی متوسل می شویم ، تصور کنید که شما قرار مهمی دارید که ناگهان لاستیک ماشین شما پنچر می شود .شما به دلیل این حادثه بلافاصله نگران ، آشفته و مضطرب می شوید .حال از خودتان سوال کنید آیا به درستی نگران پنچری ماشین خود هستید یا نگران تبعات این پنچری؟ ذهن شما درگیر عواقب و پیامد های  تحقق نیافته این اتفاق است.البته باید بدانیم هر افکار معطوف به آینده ای " نگرانی " نیست آینده نگری در برخی موارد می تواند حتی مفید هم باشد .اگر آینده را نا امید و تیره و تار بنگرید ، آنگاه آینده نگری تبدیل به نگرانی می شود به همین دلیل روانشناسان مولفه دوم نگرانی یعنی "فاجعه سازی" را مطرح می کنند . فرد نگران فردی است که آینده را از چشم انداز تفکری منفی و بد بینانه می بیند و افکارش مدام به بدترین حالت های ممکن در آینده می چسبند .ویژگی سومی که برای تعریف نگرانی در نظر گرفته شد به صورت اتفاقی کشف شد . توماس بورکووک که یکی از پيشگامان در حوزه نگرانی است، در اوایل به بررسی عوامل بی خوابی افراد می پرداخت . او در طی پژوهشهای خود با افرادی که از بی خوابی آشفته بودند به نتایج جالبی دست یافت. او متوجه شد افرادی که در به خواب رفتن مشکل دارند ذهنشان سخت درگیر افکار است.او  به این نتیجه رسید که فعالیت ذهنی افراطی این افراد  شبیه نگرانی است. علاوه بر این متوجه شد که فعالیت ذهنی این افراد بیشتر در قالب کلمات است و نه تصاویر ذهنی. پژوهش های بورکووک در این زمینه  باعث شگل گیری این فرضیه شد " تفکر افراد نگران کلامی است " پزوهش های بعدیش این فرضیه را تایید کرد.زمانی که حالمان خوب است و در حالت آرامش به سر می بریم هم تصویری و هم کلامی فکر می کنیم .اما نگرانی با خطور تصاویر ترسناک به ذهن شروع می شود ، بعد کلماتی که به ذهن متبادر می شود این تصاویر وحشتناک اولیه را در هاله ای از ابهام فرو می برند .اگر توجه کرده باشید ما هنگام نگرانی مدام درباره حوادث منفی با خود حرف می زنیم . حال با توجه توضیحات داده شد می توان نگرانی را این گونه تعریف کرد: "زیاد حرف زدن با خود درباره وقایع منفی که می ترسیم در آینده رخ دهند.

تکنیکی برای تقویت حافظه ( داستان سازی)

داستان سازی روشی برای تثبیت  بهتر انواع اطلاعات مانند لیست عناوین و نام افراد در حافظه است . مخصوصا زمانی که می خواهید موارد خاصی را به ترتیب به خاطر بسپارید .وارد کردن اطلاعات در داخل داستان به جذاب تر و بیادماندنی تر شدن آن کمک می کند ؛ وباعث می شود بهتر کد گذاری شود . روند اصلی بدین صورت است که داستانی را می گویید که شامل عناوین موجود در لیست یا اسامی است که می خواهید بخاطر بسپارید. اگر این عناوین از قبل دارای نظم خاصی هستند از همان ترتیب در داستان خود استفاده کنید ولی اگر می خواهید بعضی از عناوین را در اولویت قرار دهید آنها را در ابتدای داستان بیاورید .اگر از این تکنیک برای اولین بار استفاده می کنید با لیست عناوین تقریبا کوتاه مثلا لیستی با ۷ تا ۱۲ عنوان شروع کنید.چون خود داستان طولانی خواهد شد و بخاطر سپاری آن مشکل است که این درست بر خلاف هدف کلی انجام این تکنیک است ، اما به تدریج با بهبود حافظه می توانید تعداد عناوین را افزایش داده و به ۲۰ تا ۲۵  عنوان برسانید.

در ادامه جهت یادگیری بهتر این تکنیک مثالی ذکر شده است:

فرض کنید می خواهیم این لیست  را بخاطر بسپاریم:

۱: اسب

۲: رودخانه

۳: قطار

۴: بوقلمون

۵: ماهی

۶: درخت

۷:قهوه

۸: شام

حال با نگاه کردن به کلمات سعی می کنیم داستانی بسازیم. داستانی که تمامی کلمات در لیست را شامل شود :

روزی "اسبی" تصمیم گرفت از "رودخانه " بگذرد سوار "قطاری" شد که از آنجا می گذشت. وقتی از پنجره قطار به بیرون نگاه می کرد یک "بوقلمون" را دید که با یک " ماهی " در دهانش در حال دویدن است .متاسفانه شدیدا با یک "درخت" برخورد کرد و بر روی مقدار زیادی دانه " قهوه" افتاد. عابری که ازآنجا می گذشت بوقلمون را برداشت و برای یک شام خوشمزه به خانه برد .

بعد از اینکه داستان را ساختید یک دقیقه وقت بگذارید و بر روی آن تمرکز کنید و به عناوین لیست در داستان توجه کنید پس از مدتی ( ۵ دقیقه) از داستان استفاده کرده و کلمات را بازیابی کنید .مواردی که به خاطر می آورید را یادداشت کنید و با لیست اصلی خود مقایسه کنید . از این تکنیک می توانید برای بخاطر سپاری اسامی افراد، لیست خرید، مواردی که در یک سخنرانی معرفی می شوند و....استفاده کنید.

این تله‌ها زندگی شما را خراب می‌کنند!

رها شدگی

افرادی که دچار تله رها شدگی هستند،‌ همیشه ترس از دست دادن و رها شدن دارند. آنها منتظر از دست دادن عزیزان و دوستان هستند و نگرانی همیشگی آن را دارند که نکند حرف یا رفتاری داشته باشند که طرف مقابل را ناراحت کند، این اتفاق باعث می‌شود کمتر با وارد یک رابطه صمیمی با کسی شوند. ترس از دست دادن باعث می‌شود آنها اطرافیان و دوستان خود را کنترل کنند و این کار باعث هرچه دورتر شدن عزیزان می‌شود.

بی‌ارزشی

کسانی که در تله بی‌ارزشی گرفتار هستند، این تصور را دارند که هیچ کس آنها را دوست ندارد و همیشه از عزیزان خود این سوال را می‌پرسد که آیا من را دوست دارید؟ این افراد حسی از حسادت با خود دارند. در صورتی که رابطه‌ای را از دست دهند، به ظاهر خود را بی تفاوت نشان می‌دهند اما در واقع از درون بسیار سست و شکننده هستند. خودکم بینی در این افراد بسیار نمایان است و رفتارهای مقایسه‌گرانه دیگران به ویژه والدین، این خود کم بینی را تشدید می‌کند. راه رهایی از این احساس، مبارزه با راهزنان عزت نفس است. کسانی که در هر شرایطی با مقایسه شما با دیگران، به تخریب عزت نفس‌تان اقدام می‌کنند.

ایثارگری

این افراد نیازهای خود و خانواده‌اشان را فدای دوستان و اطرافیان می‌کنند و وقتی کسی چیزی را از آن‌ها بخواهد نمی‌توانند نه بگویند، به همین خاطر علی‌رغم میل و با خشم درونی معمولاً دنبال انجام کارهای بقیه هستند و خودشان هم احساس می‌کنند که قربانی شده‌اند. اگر دیگران بابت فداکاری و لطف مکرری که انجام داده‌اند، قدردان نباشند، ممکن است خشم و پرخاشگری زیادی را نمایان کنند که معمولا دیگران به دلیل عادی شدن فداکاری‌ها، علت خشم را متوجه نمی‌شوند. بسیاری از ما ایرانی‌ها بدون آنکه آگاه باشیم، در دام این تله گرفتاریم.

محرومیت هیجانی

بزرگ‌ترین نشانه تله محرومیت هیجانی، احساس کمبود محبت و حمایت از دیگران است. این افراد از اطرافیان‌شان انتظار توجه بسیار دارند اما معمولا جذب افراد بی محبت می‌شوند. آنها اغلب به خاطر دور ماندن از درد بی‌مهری، در روابطشان سرد و بی‌عاطفه هستند. به دنبال جلب نظر دیگران می‌گردند و در صورت ناکامی، از آنها گله‌مند می‌شوند.

بی اعتمادی

کسانی که گرفتار تله بی‌اعتمادی هستند، همانطور که از نامش مشخص است، به کسی اعتماد ندارند و معمولا به شکل ناخودآگاه جذب افراد غیرقابل اعتماد می‌شوند. آنها ممکن است همسری را انتخاب کنند که بدبین و غیرقابل اعتماد است، گاهی هم امکان دارد دست به سوء استفاده از دیگران بزنند.

وابستگی

افراد دچار تله وابستگی نمی‌توانند هیچ کاری را بدون راهنمایی و کمک دیگران انجام دهند.این افراد معمولا حاضر به پذیرش مسئولیت‌ةای مهم در زندگی نیستند و تصمیمات خود را تا حد ممکنه به عقب می‌اندازند. به ظاهر وانمود می‌کنند که به کسی نیاز ندارند اما وابستگی شدیدی به آنها دارند. وابسته‌ها ممکن است دست به انتخاب دوستان یا همسر راهنما بزنند.

استحقاق

این افراد فکر می‌کنند همیشه حق با خودشان است. هر وقت چیزی می‌خواهند باید دیگران هر طوری که شده فراهم کنند در غیر این صورت قهر می‌کنند و یا عصبانی می‌شوند. این افراد برتری جو هستند و توجهی به خواسته‌های دیگران ندارند. آنها اغلب به نیازهای دیگران اهمیتی نمی‌دهند و روابط سردی با نزدیکان و عزیران دارند. از محیط‌هایی که نتوانند برتری خود را نشان دهند فراری هستند.

کمال‌طلبی منفی

آن دسته از افرادی که دچار کمال‌طلبی منفی هستند، همواره معیارهای سختگیرانه‌ای برای خود وضع و تلاش فراوانی برای رسیدن به آن معیارها می‌کنند. آنها همیشه منتظرند تا هدف‌های بزرگ خود را به دست بیاورند و بعد تفریح کنند. خود سرزنشگری اصلی‌ترین احساس آنها را شکل می‌دهد. آنها ارزشمندی خود را با دستاوردهای‌شان یکی می‌دانند. کمال‌طلب‌های منفی فکر می‌کنند هر کاری را باید به نحو احسن انجام دهند، در غیر این صورت بی‌ارزش هستند...

چگونه بدون دارو درد را از بین ببریم؟

چگونه بدون دارو درد را از بین ببریم؟

بخشی از علت درد، روانی است و تنها داروها درد را تسکین نمی دهند. بر روی درمان درد بدون استفاده از داروها تحقیقاتی انجام شده که در ادامه این مقاله به آن ها می پردازیم.

درد، معمولاً نشانهٔ شکستگی یا آسیب در یکی از قسمتهای بدن است، اما اغلب مدت زمان خودش را دارد. هنگامی که انتظار آن را ندارید، حاد شده و به قسمتهای دیگر بدن سرایت می‌کند و حتی زمانیکه منبع درد کاملا بهبود یافته است، درد ادامه می‌یابد. در ‌‌نهایت، این درد همیشه در سر شما هست، یعنی درد می‌تواند با ذهن شما بازی کند و شما هم می‌توانید با آن مبارزه کنید، زمانیکه بدانید شما را به بازی گرفته است.

نقطه نظر جدید

 رفتار درمانی، یکی از چندین روشهایی است که می‌تواند در شناخت درد مزمن به شما کمک کند. محققان، نشان داده‌اند که رفتاردرمانی می‌تواند در درمان کمردرد مزمن در ستون فقرات موثر واقع شود.

  «تغییر نوع تفکر شما درباره درد، می‌تواند تجربهٔ درد را عوض کند»

  در اواسط دهه‌۱۹۶۰، تفکری شکل گرفت و منتهی به مدل روان-اجتماعی زیستی (biopsychosocial) درد شد که درد را نه تنها به عنوان یک واقعهٔ حسی بلکه به عنوان یک تجربهٔ احساسی می‌بیند؛ تفکری که با افکار و عقاید ما در مورد دلایل و نتایج درد، همچنین با عکس العملهای ما به استرس و جامعه شکل گرفت.

تلفیق درمان پزشکی و روشهای روان درمانی، بهترین شیوه برای بهبودی است. با یک تلاش مضاعف، می‌توانید درد را از خود دور کنید. تریسی لیبی، روانکاوی که با درد مزمن خود دست و پنجه نرم کرده است، می‌گوید:» ما هنوز زنده‌ایم، نیاز داریم تا از زندگی لذت ببریم، ما، درد نیستیم.»

پنج راه کنترل درد

 این روش‌ها را به روشهای درمانی خود اضافه کنید:

 ۱- تغییر روش‌ها، مانند تجسم و تمرین تخیل می‌تواند توجه شما را از درد دور کند. حتی نشان داده شده که موسیقی و رایحه درمانی، می‌توانند درد را کاهش دهند.

۲- واکنش، ریلکسیشن، کنترل تنفس، مدیتیشن و هیپنوتیزم می‌توانند به شما بیاموزند که چطور درد خود را از بین ببرید. کمک می‌کنند تا یاد بگیرید، به جای انقباض عضلات و در نتیجه افزایش درد، چطور عضلات خود را راحت کنید.

 ۳- ترمیم‌شناسی، مانع منفی گرایی و فاجعه می‌شود. تفکراتی همچون:» دیگر خوب نمی‌‌شوم، هیچ چیز کار ساز نیست «به تفکرات واقع بیننانه‌تری مانند:» بله، بیماری من حاد بود، قبلاً هم درد داشتم، ولی تا ابد که نمی‌‌ماند. «تبدیل می‌شوند.

۴- فعالیت کردن باعث می‌شود، به تدریج با درک محدودیتهایی که دارید، و اینکه چه موقع فعالیت کنید وچه موقع استراحت و پیش از آنکه حالتان بد‌تر شود از آن دست بکشید، تحمل شما بیشتر شود.

۵- تعدیل شرایط، بستگی به برخورد با درد دارد، دهن کجی کردن، غر زدن، فعالیت نکردن بیمار می‌توانند عاداتی باشند که بر اثر عکس العملهای همسر یا دکتر او بوجود آمده است. در کنار آموزش کنترل مهارت‌ها، ایجاد شرایط مساعد، به همراهان یا اعضای خانوادهٔ بیمار می‌آموزد که تلاش خود را برای کنترل شرایط و مدیریت آن بیشتر کنند تا اینکه رفتارهای منفی گرایانه از خود نشان دهند.

10 روش کاربردی برای شاد بودن

10 روش کاربردی برای شاد بودن

بعضی ها انگار به صورت ذاتی شاد و سرزنده هستند و بعضی دیگر نیز به نظر می رسد که به قول معروف، نافشان را با غم و دلمردگی بریده اند! افراد غمگین تصور می کنند که شاد بودن باید در ژنشان باشد و مسئله شاد زندگی کردن، مهارتی نیست که آن را بیاموزند و بتوانند خودشان را تغییر دهند. بهتر است بدانید برخلاف نظر این عده، ما انسان ها تنها موجوداتی هستیم که می توانیم تصمیم بگیریم زندگی شادی داشته باشیم یا زندگی مان را صرف انجام کارهایی کنیم که ما را غمگین و افسرده می کنند.

دوری از منفی بافی، عقاید و تصورات تکراری و افراد منفی گرا دشوار، اما برای تغییر حال ما از بد به خوب، بسیار موثر است.

در ادامه این مطلب راهکارهایی برای شاد زیستن مطرح خواهد شد که خواندنشان برای شما، ضروری به نظر می رسد.

 ناامیدی سراسر وجودتان را فرا نگیرد

اولین و مهم ترین کاری که باید انجام دهید، این است که بینش خود را نسبت به این دنیا و سختی ها و بلاهای آن عوض کنید. این دنیا در کنار حوادث شیرین، تلخی ها و ناکامی هایی نیز دارد و نباید به محض مواجه شدن با سختی، احساس ناامیدی کنید.

در زندگی خود، بی هدف نباشید

معمولا افرادی که برای زندگیشان هدف گذاری نکرده اند، دلیلی برای شاد شدن در زندگی نمی یابند. بنابراین یکی از گام های مهم برای شاد زیستن، آشنایی با تکنیک تعیین هدف در زندگی است. توجه داشته باشید که در هدف گذاری باید از میان اهداف خود، هدفی را انتخاب کنید که امید بیشتری به موفقیت آن دارید و در تلاش برای تحقق آن، فقط به فکر تایید یا تکذیب دیگران نباشید. البته از مشورت متخصصان بهره بگیرید. همچنین شما برای تعیین یک هدف، باید واقع بین باشید.

گذشته، به گذشته تعلق دارد

یکی از عمده ترین مواردی که می تواند شادی را از شما بگیرد، این است که دائم افسوس گذشته را بخورید. شما نمی توانید گذشته را تغییر دهید و دلیلی ندارد با آن زندگی کنید؛ پس تمام مشکلات و اشتباه های گذشته را فراموش کنید. گذشته ها، گذشته است و شما هر قدر هم بکوشید، نمی توانید آن را تغییر دهید. در واقع خطاها از ما افرادی قوی تر وعاقل تر می سازند و ما نیز از آن ها درس می گیریم و به نقاط ضعفمان پی می بریم. حتی پر تنش ترین و غم انگیزترین موقعیت ها نیز سرانجام درس های مفیدی برای ما خواهند داشت.

فقط نقاط منفی تان را نبینید

خود را همان طور که هستید، قبول کنید. هر انسانی یک سری معایب و یک سری محاسن دارد که در بعضی موارد، توان تغییر آن ها را ندارد. به طور مثال، ممکن است فردی یک مشکل بدنی داشته باشد که همیشه به خاطر آن تحت فشار روانی باشد ولی زمانی که بپذیرد مشکل دارد و توان تغییر آن را نیز ندارد و باید با همین مشکل زندگی کند، آرامش روانی بیشتری پیدا خواهد کرد. البته چنین افرادی باید با توجه به نقاط مثبتشان، بررسی کنند که با چه کارهایی می توانند نقاط ضعفشان را جبران کنند.

در مواجهه با مشکلات بحران سازی نکنید

یکی از دلایلی که افراد در زندگی غمگین و بی حوصله هستند، بحران سازی های آن هاست. بعضی افراد در مواجهه با مشکلات، مشکلات را برای خودشان از آنچه که هستند، بزرگ تر جلوه می دهند. بسیاری از افراد می گویند زمانی که با مشکلی مواجه می شویم، به شدت آشفته و مضطرب می شویم ولی بعد از مدتی متوجه می شویم که آن مشکل آن قدر ها هم آسیب رسان نبوده است.

وقتی صحبت از شادی و نشاط به میان می آید، خیلی ها می گویند: «دل خوش سیری چند؟!» شاد بودن اما برخلاف تصور این افراد بستگی مستقیم به خود ما دارد. زندگی سخت است، فراز و نشیب دارد، سختی در آن کم نیست اما فردی در زندگی هنرمند خوبی است که با وجود همه این موانع، بهانه ای برای شادی پیدا کند. توصیه های کاربردی و ساده ای را که در ادامه می آید برای رسیدن به این هدف به کار گیرید:

1 - گلکاری یا باغبانی کنید.

2 - پول های خود را خرج دلخوشی های کوچک و زیاد کنید و مدام به دنبال آرزوهای گران و دست نیافتنی نباشید.

آیا شما واقعاً شاد هستید؟

ثروت شادی نمی آورد

3 - روی کاری که همین الان در حال انجام آن هستید، تمرکز بیشتری کنید تا با رسیدن به موفقیت، احساس شادی در شما بیشتر شود.

4 - در یک مهارت جدید، متخصص شوید. تشخیص اینکه چه مهارتی باشد به سلیقه و توانایی خودتان بستگی دارد.

5 - نگرانی هایتان درباره آینده را روی یک کاغذ بنویسید، در یک پاکت نامه بگذارید و به معنای واقعی مهر و مومش کنید!

6 - اطرافتان را با افراد شاد شلوغ کنید. گاهی در جمع خانواده تان جوک بگویید و شوخ طبع باشید.

7 - کار های داوطلبانه انجام دهید. کارهای داوطلبانه می توانند کارهایی خلاقانه برای کمک به دیگران باشند.

8 - در پایان هر روز، حداقل ۳ اتفاق خوبی را که رخ داده یادداشت کنید و قبل از شروع روز بعد، حتما نگاهی به آن بیندازید.

9 - مقایسه خود با دیگران را متوقف کنید. مهم نیست که این مقایسه در زمینه مالی باشد یا تحصیلی.

10 - از هر فرصتی برای ورزش استفاده کنید چراکه ورزش در افزایش روحیه و اعتماد به نفس، تاثیر قابل توجهی دارد.

شفقت و مهربانی به خود به چه معناست؟

شفقت و مهربانی به خود به چه معناست؟


شفقت و مهربانی به خود به معنای پذیرش است.

شفقت از دید عمیق تر به معنای این است که در مواقع رنج و مشکلات هوای خود را داشته باشیم.

گاهی باید بپذیریم که لازم نیست کامل باشیم. گاهی لازم است با ترس های خود روبرو شویم.

ما معمولا در رویارویی با رنج فورا به دنبال کسی یا چیزی می گردیم که بتوانیم ناراحتی خود را به آن نسبت دهیم.

به عبارتی دنبال مقصری می گردیم که بار رنج مان را به دوش او بیفکنیم.

گاه هم با قضاوت کردن یا تجویز نسخه سعی می کنیم از خود محافظت کنیم.

این روشی است که برای محافظت از خود استفاده می کنیم. روش مهرورزی و مهربانی ما با خود است.

بخاطر همین، وقتی به دلیلی احساس رنج می کنیم برای محافظت از خود، خود را از دیگران جدا می کنیم.

سپس مقصری از بیرون برای رنج خود پیدا می کنیم.

شفقت و مهربانی حقیقی ما با خود به این معناست که در تمامی شرایط با خود مهربان باشیم.

بهتر است با خود صادق باشیم و اگر واقعا تقصیری داریم خود را ببخشیم.

برای ایجاد و پرورش شفقت به تمام تجربه های خوب و بد خود متوسل شویم، به رنج ها، همدلی ها و همینطور سنگدلی ها و وحشت هایمان.

شفقت ارتباط من با خودم یا بین دو انسان با ویژگیهای برابر انسانی است.

فقط زمانی می توانیم به قلمرو تاریک دیگران قدم بگذاریم که با تاریکی وجود خود آشنا باشیم.

زمانی شفقت شکل واقعی به خود می گیرد که جنبه های مشترک انسانیت خود با دیگران را بشناسیم.

چرا به شفقت و مهربانی به خود نیاز داریم؟

واقعیت این است که در فرهنگ ما، عیب جویی و تعیین مقصر به وفور به چشم می خورد.

همواره در برخورد با هر اتفاقی دنبال این هستیم که ببینیم که چه کسی مقصر است.

بعد هم می خواهیم بدانیم این فرد مقصر چطوری تاوان تقصیر خود را می پردازد.

در بعضی خانواده ها هم سیستم مقصریابی به شدت فعال است.

همین که قبض با قیمت سنگین تر بیاید یا اتفاق دیگری رخ دهد، چشم ها و گوش ها دنبال مقصر می گردد.

این سیستم مقصریابی سبب احساس ناامنی دائمی در خانواده و در روابط می شود.

اگر به معنای حقیقی به خود شفقت نورزیم چه اتفاقی رخ می دهد؟

وقتی شفقت و خودپذیری نداشته باشیم آثار مخرب رنج ها در وجودمان باقی می ماند.

مقصریابی ها به صورت کدورت و رنجش هایی در وجود ما و اطرافیان ما انباشت شده است.

توقع عالی و خوب بودن و در عین حال روبرو شدن با نواقص، هنوز رنجمان می دهد.

به تمام معنا سبکبال و آسوده نیستیم.

شاید در ظاهر ملایم تر و دلنشین تر باشیم اما اینها بیشتر جنبه بیرونی دارد.

از درون، فردی قضاوتگر، ناراضی و خشمگین و پر از رنجش هستیم.

مقصریابی و عدم شفقت سبب می شود که هر روز بر دیوار رابطه هایمان آجر روی آجر چیده شود.

این آجرها فاصله های ما را بیشتر می کند و شاید به سبب یک اتفاق دیگر کدورتی بزرگ بینمان بوجود آید.

شفقت به معنای پذیرش خود و مهربانی با خود به ما کمک می کند تا همانگونه که هستیم، همدیگر را بپذیریم.

نیازی به نقاب های عالی بودن و خوب بودن و نداریم.

چگونه شفقت و مهربانی با خود را تمرین و تقویت کنیم؟

همانگونه که قبلا گفتیم شفقت به معنای پذیرش خود و مهربانی با خود با وجود تمام رنجش ها و نواقص است.

همین که بدانیم نیاز نیست همیشه خوب و عالی به نظر برسیم.

همیشه لازم نیست بی نقص باشیم به ما و اطرافیان ما کمک می کند تا ارتباطات بهتری بسازیم.

همین تمرین شفقت است.

پیوسته در زندگی شخصی و اجتماعی خود به شکل های مختلف بحث و جارو جنجال راه می اندازیم.

انگشت اشاره خود را به سوی شخص خاطی می گیریم.

اما علی رغم این رفتارها به ندرت از دیگران می خواهیم که مسئول و پاسخ گوی رفتارشان باشند.

مگر می توان چنین کرد؟

بطور معمول آنقدر به نقد و بررسی و شکایت از این و آن در درون خود یا بیرون خود می پردازیم که حسابی خسته ایم.

ذهن ما پر است از خودگویی هایی از جنس شکایت و مقصریابی.

آنقدر خسته ایم که نمی توانیم برای تخطی از حدود، عواقب معقول بیندیشیم و پیاده کنیم.

نقض حدود، مقصریابی، خستگی و مشغله الگویی در ما به وجود آورده که اسیر خشمی ظاهرا موجه شده ایم.

همین امر سبب شده تا از شفقت ورزی فاصله بگیریم.

آیا بهتر نیست که مهربان تر اما قاطع تر باشیم؟

اگر خشم کمتر و مسئولیت پذیری بیشتری داشته باشیم، زندگی ما چگونه تفاوتی خواهد کرد؟ تصورش را کرده اید؟

اگر کمتر به دنبال مقصر بگردیم و انتقاد کنیم اما بیشتر حدود و مقررات را رعایت کنیم چطور؟

زندگی چقدر آرام تر و رضایت بخش تر خواهد شد؟

شاید درک این مطلب سخت باشد که در عین مشفق و پذیرا بودن، می توان از دیگران خواست که پاسخ گوی رفتار خود باشند.

شکست عاطفی و ابعاد روانی- اجتماعی آن در دوران دانشجویی

شکست عاطفی و ابعاد روانی- اجتماعی آن در دوران دانشجویی

مقدمه

بحث روابط بین دختر و پسر به طور خاص به جوانان مربوط است. مدیریت ارتباط مناسب با جنس مخالف برای جوانان دانشجو که از یک سو در مواجهه با این ارتباط قرار دارند و از سوی دیگر ممکن است درگیر وابستگی های عاطفی بشوند، آنها را دچار ابهامی کرده است که ضرورت توجه به این موضوع را می طلبد. موضوع وابستگی های شدید عاطفی که یکی از مشکلات اساسی در سنین جوانی است، از جمله مهمترین دلایل مراجعه افراد به مراکز مشاوره دانشگاه نیز می باشد. نتایج حاصل از طرح سیمای زندگی در سال های اخیر نشان داده است که حدود 33 درصد از دانشجویان تجربه شکست عاطفی داشته اند. به نظر می آید یکی از سخت ترین و فراگیرترین تجربه های فقدان و سوگ را می توان در ناکامی ناشی از فروپاشی روابط عاطفی و شکست عاطفی مشاهده کرد.

شکست عاطفی

یکی از مشکلات اساسی در سنین نوجوانی و جوانی موضوع دلبستگی های شدید عاطفی افراد به فرد دیگر می باشد که البته یکی از مهمترین دلایل مراجعه افراد به مراکز درمانی نیز مشکلات روابط عاطفی یا فروپاشی این گونه روابط می باشد. راس (1999) برای اولین بار نشانگان ضربه عشق را معرفی نمود: مجموعه ای از علایم و نشانه های شدیدی که پس از فروپاشی روابط عاطفی بروز می کند و عملکرد فرد را در زمینه های متعدد را مختل کرده و مدت زیادی باقی می ماند. به نظر می آید یکی از سخت ترین و فراگیرترین تجربه های فقدان و سوگ را می توان در ناکامی ناشی از فروپاشی روابط عاشقانه مشاهده کرد. این فروپاشی افسردگی و خشم، احساس ناامنی عمیق، احساس درماندگی، گناه، هراس، ناامیدی، بدبینی، بی قراری، آسیب پذیری، نشانه های فیزیکی مانند سردرد و آشفتگی در خواب، بی اشتهایی یا پرخوری و... ایجاد می کند.

روزهای اول رابطه وقتی کششی نسبت به جنس مخالف در خود می بینید دنبال بهانه می گردید و به عنوان پیش مقدمه طوری رفتار می کنید که ببینید آیا او هم چنین حسی دارد؟ با او بیشتر تماس می گیرید و این بهانه ها بیشتر و بیشتر می شود و علاقه مندی به وجود می آید. حالا رابطه نوعش متفاوت می شود و رفتارهای متفاوتی شکل می گیرد. در این مرحله، بی اختیار به یکدیگر وابسته می شوید چون مدام به مغزتان این برنامه را می دهید که می خواهم هر لحظه با تو باشم. این برنامه ای که به مغز داده می شود، چنین حسی را تقویت می کند که قرار است همه زندگی ام با تو باشد و می خواهم با تو ازدواج کنم. این درحالی است که شما گاهی چنین قراری نداشتید و فقط درگیر عاطفی یکدیگر شده اید. مدت زمان بودن در این مرحله عاطفی برای افراد متفاوت است. شما وابسته عاطفی شده اید.................................................

بسته به طول مدت زمانی که در مرحله وابستگی عاطفی بوده اید، پس از قطع ارتباط، حالات عاطفی روانی و هیجانی که خواهید داشت، متفاوت خواهد بود. اگر شما سه هفته در این مرحله بوده اید، طبیعی است که تا چندین روز پس از پایان رابطه حال تان خوب نباشد. به هرحال مغز شما مدتی در این برنامه ذهنی بوده است که صبح با صدای تلفن و پیام محبت آمیز آن دوست بیدار شود. اگر در طول روز بارها با او در ارتباط باشد و حالا چنین منبع تغذیه عاطفی ناگهان قطع شود، انگار این گمشده، سیستم ذهنی شما را برهم زده است و حال تان خوب نیست. اما اگر این حالت ناخوشی بیش از این ادامه داشته باشد و شما تا ماه ها حالتان بد باشد طبیعی نیست و باید حتما بررسی شوید، یعنی ما انتظار داریم حتی اگر آدم احساسی هستید، بتوانید بر اوضاع مسلط شوید و ظرف یک هفته تا 10 روز خودتان را جمع و جور کنید. در رابطه های عاشقانه ای که ماه ها طول می کشد طبیعی است به زمان بیشتری نیاز داشته باشیم. افت عملکرد، گریه کردن، حوصله کاری را نداشتن و کلافه بودن از نشانه های طبیعی این وابستگی عاطفی است که باید بشناسید و به خودتان کمک کنید تا آنها را مدیریت نمایید.

" مائده به شدت حالش بد بود. احساس تهوع و دلشوره داشت. چند روزی بود نمی توانست خوب بخوابد. غذایش کم شده بود. به شدت گریه می کرد حوصله کلاس رفتن نداشت و هیچ کاری انجام نمی داد. مریم دوست صمیمی مائده از چند وقت پیش متوجه شده بود مائده به یکی از استادان کلاس علاقه نشان می دهد. کلاس های او را اصلا غیبت ندارد. به بهانه سوال همیشه بیشتر می ماند و حتی با استاد مسیری طی می کند. مریم بارها به مائده تذکر داده بود که این رابطه، رابطه استاد شاگردی نیست و بهتر است مائده بیشتر مراقب باشد. اما مائده با ردوبدل کردن پیامک ها و ساعت ها صحبت تلگرامی حس خوبی داشت. تا اینکه یک روز استاد دیگر به پیامک ها جواب نداد و به مائده گفت دیگر به او زنگ نزند. مائده با اینکه می دانست این رابطه درست نبوده است اما نمی توانست تحمل کند. بارها رابطه را مرور می کرد و یادش می آمد که چطور استاد با توجه نشان دادن های خاص و لبخند و وقت گذاشتن او را جذب خود کرده بود. مائده بارها سعی کرد به رابطه برگردد ولی با واکنش تند استاد مواجه شده بود".

تاکید این گونه داستان ها بر این است که در ارتباط ناسالم با جنس مخالف، رابطه عاطفی شکل می گیرد که با وابستگی به فرد مقابل همراه است و این وابستگی یا منجر به تصمیم اشتباه می شود یا ناراحتی و حالات هیجانی منفی شدیدی برای قطع رابطه دارد. اسم این ناراحتی یا هیجان های منفی شکست عاطفی است.

قوانین همسویی با جهان هستی

قوانین همسویی با جهان هستی

 

وقتی با جهان هستی همسو شوید مو رد حمایت ابر ، باد، خورشید، ماه، آسمان و فرشتگان قرار می گیرید. برای کمک گرفتن از تمام انرژی های جهان هستی و رشد و تعالی باید ۱۰ قانون را در نظر داشته باشید:

۱- قانون خلاء(خالی شدن):

هر انسانی که خالی شود ،قدرتمندتر می شود. خالی شوید از کینه، حسادت، دروغ، نفرت، گناه . هر چه دانش داریم به دیگران یاد بدهیم تا درها برای ورود علم جدید باز شود.

۲- قانون جریان و حرکت:

هر چیزی که جاری ست قوی تر است و هر جا سکون باشد فقر است. آب زلال هم اگر چند روز در جایی بماندبه مرداب تبدیل می شود.

۳- قانون نظم :

در زندگی روی نظم حر کت کنید تا مغزتان هم به این نظم عادت کند هدف هایتان را بنویسید و با نظم انجام دهید و باور کنید که با فعالیتهای منظم به نتیجه مضاعف می رسید.

۴- قانون پاکی:

یکی از قوانین مهم طبیعت،پاکی است موهبت های الهی جذب  ناپاکی ها نمی شوند. گناه، ناپاکی است و عمر انسان را کم می کند و موهبت های الهی را جذب نمی کند .

۵- قانون بارش:

ببارید مهر، ببارید علاقه، ببارید احترام، ببارید دوستی، ببارید عشق، ببارید خنده، ببارید امید. جهان هستی، جهان بخشش است هر قدر دریاها بخار آب بیشتری بفرستند، باران بیشتری جذب خواهند کرد.

۶- قانون سحر خیزی:

تمام گیاهان در اولین ساعات روز فتوسنتز می کنند. هر چه سحر خیز باشید رزق و روزی شما بیشتر است. طول عمر زیاد، شادمانی، نشاط، زیبایی و آرامش در سحرخیزی است.

۷- قانون جمع:

یکی از راههای هم سو شدن با کائنات، قانون جمع است. باهم غذا بخورید، باهم دعا کنید، با هم نماز بخوانید، باهم بازی کنید. تنهایی، افسردگی، بیماری و ناهماهنگی با جهان هستی، فقر و فلاکت می آورد.

۸- قانون هماهنگی(رهایش):

هماهنگی یعنی بخشش، یعنی رهایش. از ناسپاسی دیگران نرنجید. خودتان سپاسگزار باشید. با جهان هستی هماهنگ باشید. ببخشید تا بخشیده شوید.

۹- قانون تنوع:

دنبال تازه ها بگردید. تنوع انسان را به آرامش می رساند و موهبت های الهی را جذب می کند وقتی تنوع داریم روحیه کار افزایش می یابد و انرژی بیشتری را جذب می کنیم.

۱۰- قانون کارما:

کارما یعنی اعمال ما بازتاب دارد. هر کار بدی درون شما می ماند و هر کار خوبی به خود شما بر می گردد. سلول های مغز انسان به کلمات مهر آمیز پاسخ مثبت می دهند.

هر ذره ای محبت را می فهمد.

«به امید جامعه ای سرشار از تندرستی و شادی و نیکی برای همه 

قوانین یک رابطه بین فردی سالم چیست ؟

قوانین یک رابطه بین فردی سالم چیست ؟

انسان موجودی اجتماعی می‌باشد و ارتباط بین فردی و گروهی در سطح شخصی و عمومی برای وی بسیار حائز اهمیت می‌باشد و به همین خاطر روابط سالم باعث پیشرفت انسان و روابط ناسالم باعث صدمه زدن به وی می‌گردد.

 ارتباط با چه کسانی داشتن

با چه کسانی در ارتباط باشیم ؟

مهم ترین اصل ارتباط بین فردی شناخت حدودی افراد و چهارچوب‌های آنها است. وقتی ما فردی را به اندازه‌ای هرچند کم بشناسیم می‌توانیم متوجه شویم که وی چه حدود و چهارچوبی دارد. ممکن است فردی بسیار اجتماعی باشد و در همان لحظات اول با وی احساس صمیمت کنید و ممکن است فردی مدت‌ها زمان ببرد تا بتوان با او ارتباط برقرار کرد. هیچکدام از دو گروه بد یا خوب نیستند و فقط شخصیت‌های متفاوتی هستند که باید بتوانیم آنها را بشناسیم و با آنها به بهترین نحو ارتباط برقرار کنیم.

ده راه شناخت افراد برای بالا بردن مهارت روابط بین فردی

نوع ارتباط هر فرد با خانواده و دوستان و همکارانش متفاوت است. درک موقعیت خود در زندگی افراد و نوع ارتباط‌مان با آن‌ها و شناخت نوع روابط با آنها بسیار هائز اهمیت می‌باشد. مثلا حتی اگر با مدیرمان دوست صمیمی باشیم نمی‌توانیم با وی در محیط کاری مانند یک دوست رفتار کنیم چرا که خارج از عرف کاری و اجتماعی می‌باشد.

ما در اینجا به نکاتی می‌پردازیم که برای همه نوع مهارت ارتباط بین فردی کاربردی باشد هرچند هر نوع رابطه نکات خاص خود را دارد و این نکات تنها نکات پایه برای تمامی روابط بین فردی هستند.

1. احترام در مهارت روابط بین فردی

یکی از اساسی‌ترین و مهم‌ترین پایه‌های هر نوع ارتباطی شناخت و رعایت احترام می‌باشد.حتی اگر ما با فردی ارتباط بسیار نزدیکی داشته باشیم در نهایت رعایت احترام او بسیار هائز اهمیت است. ممکن است در ابتدا رعایت نکردن احترام باعث جدایی نشود ولی در ادامه می‌توان تضمین داد که روابط به سمت سردی کشیده شده و نهایتا می‌تواند به جدایی ختم پیدا کند. ابتدا باید افراد و چهارچوب‌های آنها را بشناسیم و به آنها احترام بگذاریم.

2. شناخت تفاوت ها در مهارت روابط بین فردی

نزدیک به هشت میلیارد انسان در کره زمین با سلیقه‌ها و نظرات متفاوت و مشابه زندگی می‌کنند که هر یک از آنها منحصر به فرد است. مهم ترین اصل شناخت تفاوت‌های بین فردی برای این است که بتوانیم با به اشتراک گذاشتن تفاوت‌ها و بحث برد برد بین فردی با این تفاوت‌ها به تفاهم‌ها برسیم. چرا که ممکن است در طول زمان تفاوت‌های حل نشده به جدایی ختم شود.

استفاده از تفاهم ها در روابط بین فردی چیست

3. استفاده از تفاهم ها در مهارت روابط بین فردی

بسیاری از افراد در نزدیکی شما و کسانی که شما با آنها ارتباط دارین دارای سلیقه‌ها و تفکرات مشابه‌ای هستند. با شناخت تفاهم‌ها و سلیقه‌های مشابه می‌توان آن‌ها را با یکدیگر به اشتراک گذاشته و آنها را بهتر و کامل‌تر کنید. تحقیقات نشان داده کسانی که سلایق یکسان و مشابه دارند دوست‌های بسیار صمیمی برای یکدیگر می‌باشند.

4. در باب عقاید و چهارچوب ها

هر فردی بسته به شرایط زندگی و محیط زندگی خود دارای چهارچوب‌ها و عقاید متفاوتی می‌باشد. درواقع می‌توان گفت تفاوت‌ها و تفاهم‌ها در باب عقاید و چهارچوب‌ها رقم می‌خورد. افراد ممکن است نسبت به یک موضوع یا یک اتفاق عقاید و چهارچوب‌های متفاوتی داشته باشند که بسیار مهم است ما آنهارا بشناسیم و از آنها عبور نکنیم و باعث اذیت آنها نشویم.

5. نگاه کردن از دید دیگران

در بحث‌ها فارغ از اینکه حق با کیست ابتدا باید سعی کنیم اتفاق‌ها و رخدادها را از دید طرف مقابل نیز بررسی کنیم. ممکن است یک حرف یک اتفاق یا... برای ما مسئله سخت و پیچیده‌ای نباشد ولی برای فرد مقابل بسیار آزار دهنده باشد و برعکس. با نگاه کردن مسائل از دید فرد مقابل می‌توانیم با ابزار بیشتری مسائل را حل کنیم.

6. درک کردن شرایط

فارغ از چهارچوب‌ها و سلایق و علایق و ... باید شرایط طرف مقابل را بتوانیم برای خود تحلیل کنیم و آن‌ها را بفهمیم. ممکن است افراد بخاطر شرایطی که در آن قرار دارند پاسخ های متفاوتی به ارتباطات دهند. مانند شرایط بیماری ، افسردگی ، شرایط سخت مالی و ...

7. حرف زدن با یکدیگر

اگر مشکلی هست می‌توانیم با رعایت احترام به طرف مقابل آن را ابراز کنیم و سعی کنیم مشکلات را برطرف کنیم. اگر نکات مثبتی در فرد مقابل است آن را بگوییم تا فرد مقابل بتواند آن را حفظ کند.

عذرخواهی و تشکر جهت بالا بردن روابط بین فردی

8. عذرخواهی و تشکر کردن

اگر باعث شدیم طرف مقابل ناراحت شود باید غرور خود را کنار گذاشته و از وی عذرخواهی کنیم و شرایط را برای وی توضیح دهیم و سعی در جبران آن داشته باشیم تا بتوانیم حفظ رابطه کنیم. اگر افراد باعث خرسندی ما شوند هرچند کوچک باید از آنها تشکر کنیم و این موضوع را انتقال دهیم که متوجه رفتار خوب وی شده‌ایم.

9. گوش دادن به یکدیگر

مهم ترین اصل ارتباط گوش دادن به طرف مقابل است. ابتدا به یکدیگر گوش دهیم وسپس سعی در پاسخ باشیم. گوش دادن به حرف‌ها و رفتارهای افراد باعث شناخت ما از آن‌ها می‌گردد.

10. گذاشتن یاد بود

برای یکدیگر یادداشت‌های کوتاه بگذارید. یادداشت‌ها هرچند کوتاه می‌تواند به افراد این حس را بدهد که به یاد آن‌ها هستیم. به یکدیگر هدیه بدهید. نیازی به هزینه‌های زیاد نیست یک شاخه گل یا یک سنجاق کوچک هم می‌تواند هدیه‌های ارزشمندی باشد به یاد همدیگر باشید. برای مراسم ها تولدها و ... به یاد یکدیگر باشید و با پیامی این به یاد بودن را به یکدیگر انتقال دهید. این‌ها نکات ابتدایی برای ارتباط بین فردی می‌باشد و همانطور که در ابتدا گفته شد هر رابطه‌ای پیچیدگی خاص خودش را دارد.

گوش دادن فعال چیست و چه مزایایی دارد؟

گوش دادن فعال چیست و چه مزایایی دارد؟

گوش دادن فعال از جمله مهارت‌هایی است که می‌توان آن را با تمرین یاد گرفت و روابط خود را با آن بهبود بخشید. با این وجود، تسلط یافتن بر این مهارت دشوار به نظر می‌رسد و به زمان و حوصله نیاز دارد.

گوش دادن یعنی توانایی دریافت و درک صحیح پیام‌ها در فرآیند ارتباط. این توانایی، کلید همه‌ ارتباطات موثر است. چنانچه به مهارت گوش دادن مسلط نباشید، به آسانی ممکن است پیام‌های ارسالی از سوی طرف مقابل‌تان را اشتباه برداشت کنید. در چنین شرایطی، فرآیند ارتباط بی‌اثر شده و به سادگی موجب ناامیدی و رنجش فرستنده‌ی پیام خواهد شد.

بزرگسالان به طور متوسط ۷۰ درصد اوقات‌شان را درگیر فرآیندهای ارتباطی هستند که ۴۵ درصد آن به گوش دادن، ۳۰ درصد به حرف زدن، ۱۶ درصد به مطالعه و ۹ درصد به نوشتن اختصاص می‌یابد. کیفیت ۴۵ درصدی که صرف گوش دادن می‌شود فقط در حوزه‌ کسب‌وکار مؤثر نیست، بلکه بر زندگی شخصی افراد نیز تأثیر گذاشته و موجب گسترده‌تر شدن تعداد دوستان و شبکه‌های اجتماعی، ارتقای عزت نفس و اعتماد به نفس، کسب نمرات عالی‌تر در دوران تحصیل و حتی تقویت سلامتی و تندرستی عمومی بدن می‌شود.

تفاوت شنیدن (Hearing) با گوش دادن (Listening)

گوش دادن با شنیدن تفاوت دارد و به صورت اتفاقی رخ نمی‌دهد، بلکه فرایند فعالی بوده که براساس تصمیم آگاهانه و درک از پیام‌های گوینده شکل می‌گیرد

شنیدن، فعالیتی جسمی و فیزیولوژیک است و نیازی به یادگیری ندارد، زیرا دستگاه شنیداری ما غیرارادی در اثر برخورد با صداها، تحریک شده و شنیدن احساس می‌شود. اما گوش دادن یک مهارت شناختی (Cognitive) و فعالیتی ذهنی و تحلیلی است که نیازمند یادگیری است و تا به آن توجه نکنیم ادراک نمی‌شود. ما با گوش‌های خود می‌شنویم، اما با مغزمان گوش می‌دهیم. مفهوم گوش دادن فعال همانطور که از نام آن مشخص است، یعنی این که به صورت فعالانه در گیر گوش دادن و فهم پیامی باشیم که مخاطب برای ما ارسال می‌کند. در واقع به جای شنیدن تلویحی پیام، تمام توجه به گوینده معطوف شود.


نشان دادن توجه به گوینده می‌تواند با پیام‌های کلامی یا غیرکلامی انتقال یابد. استفاده از تماس چشمی، تکان دادن سر به نشانه تایید، لبخند زدن، نشان دادن همراهی یا موافقت با صحبت‌های گوینده و نیز با گفتن کلماتی چون بله یا درست است می‌تواند گوینده را به ادامه صحبت‌های خود ترغیب کند. زمانی که به صحبت‌های افراد بازخورد داده می‌شود، معمولا آن‌ها احساس راحتی بیشتری می‌کنند و در نتیجه ارتباط باز و صمیمی‌تری نشان می‌دهند.  

هنگام گوش کردن برای پاسخ دادن آماده نشوید

شاید این توصیه را بتوان یکی از مهم‌ترین توصیه‌های مربوط به گوش دادن موثر دانست. ما معمولاً احساس می‌کنیم که در گفتگو یا مذاکره یا هر نوع ارتباط با دیگران، اگر بعد از صحبت آنها سکوت کنیم و کمی فکر کنیم و سپس پاسخ دهیم، فردی ضعیف یا مذاکره‌کننده‌ای ضعیف یا دوستی غیرهمراه محسوب می‌شویم. در حالی که اتفاقاً چنین نیست؛


*
وقتی بعد از صحبت طرف مقابل کمی سکوت می‌کنیم و سپس حرف می‌زنیم، او احساس می‌کند که حرف ارزشمندتری زده و حرفش برای ما هم مهم‌ بوده و ما هم روی حرف او فکر کرده‌ایم.

* هم چنین، پس از پایان گفتگو، کسی به خاطر نمی‌آورد که ما بعد از حرف‌های او، چقدر سکوت کرده‌ایم و سپس پاسخ داده‌ایم. تنها پاسخ‌های ماست که در ذهن مخاطب باقی می‌ماند. سوال پرسیدن، بخش مهمی از مهارت گوش دادن است.

*بخشی از مهارت گوش دادن فعالانه، وابسته به مهارت سوال پرسیدن شما است. معمولاً با هر چند کلمه سوالی که می‌پرسید، اگر دقیق و هوشمندانه بپرسید، می‌توانید چند ده یا چند صد کلمه بشنوید. سوال پرسیدن، هم این اطمینان را به طرف مقابل می‌دهد که به حرف‌هایش گوش می‌دهید و هم باعث می‌شود خودتان دقت و تمرکز بیشتری داشته باشید


یادداشت برداری
گوش دادن در جلسات کاری و در کلاس و سمینار، به کمک یادداشت برداری می‌تواند اثربخش‌تر هم باشد. به همین علت، معمولاً یادداشت برداری را به عنوان یکی از تکنیک های گوش دادن فعال مطرح می‌کنند.

تنها دو نکته‌ واضح و البته مهم وجود دارد که خوب است به آنها توجه داشته باشیم؛

*یادداشت برداری، یک نقطه‌ بهینه دارد. گاهی اوقات، یادداشت برداری شبیه دیکته نویسی می‌شود و ما لحظه هم به طرف مقابل نگاه نمی‌کنیم. این وضعیت، شکل دیگری از بی‌توجهی است و می‌تواند کیفیت جلسه و گفتگو را کاهش دهد.

*نکته‌ دیگر اینکه یادداشت برداری همیشه برای به خاطر سپردن نیست. گاهی برای این است که به طرف مقابل نشان بدهیم به حرف‌هایش اهمیت می‌دهیم. به همین علت، شاید لازم باشد در جلسات مذاکره تجاری، حتی در صورتی که معتقدید حرف‌ها و خواسته‌های طرف مقابل در ذهن‌تان باقی می‌ماند، آنها را یادداشت کنید تا احساس بهتری در ذهن او ایجاد شود.

صبر کنیم تا گوینده برای مدت طولانی مکث کند تا بتوانیم سوال های خود را از او بپرسیم
یکی از قدم های مهم در فرآیند گوش دادن فعال این است، زمانی که حرف های فردی که صحبت می کند را متوجه نمی شویم، باید از او این سوال را بپرسیم که منظور دقیق شما چیست، من متوجه نشدم! اما این سوال چه زمانی مناسب است؟ همانطور که در قدم پنجم گفتیم قطع کردن صحبت نوعی بی ادبی تلقی می شود. پس بهترین زمان، وقتی است که او یک مکث طولانی می کند و می توانیم سوال های خود را در مورد موضوعاتی که متوجه نشدیم، بپرسیم.

به عنوان مثال بگویی؛ ببخشید، من در این قسمت کمی ابهام دارم. آیا منظور شما این است؟ می توانید بیشتر توضیح دهید؟


سعی کنیم درک درستی از احساسات مخاطب داشته باشیم
اگر فردی در مورد نگرانی هایش با ما سخن می گوید، احساس نگرانی به ما دست می دهد. اگر در مورد ترس هایش صحبت می کند، احساس ترس بر ما نفوذ می کند. اگر در مورد شادی ها و خوشحالی هایش بگوید، ما را نیز خوشحال خواهد کرد. اثر بخشی احساسات به راحتی می توانند از طریق جملات و گفته ها انتقال یابند. سعی کنیم با جان و دل احساسات افراد را از میان صحبت هایشان درک کنیم. برای ایجاد همدلی سعی کنیم تا خود را جای آن ها قرار دهیم تا درک صحیحی از احساسات آن ها داشته باشیم
 

فواید و کارکردهای گوش دادن

*تمرکز بر پیام‌های دیگران.
*
برداشت کامل و درک مناسب‌تر منظور دیگران.
*
ابراز علاقه ، نگرانی و توجه به دیگران.
*
تشویق دیگران به بیان و ابراز آزادانه و صادقانه مسائل خود.
*
تقویت ارتباط و تعامل خود با دیگران.
*
افزایش تفاهم ما با دیگران.
*
جلوگیری از سوء تفاهم‌ها.
*
افزایش قدرت یادگیری (یادگیری مطالب جدید از طریق توجه به صحبت های طرف مقابل)
*
کمک به خودآگاهی و گسترش شناخت از خود و دیگران
*
افزایش روحیه‌ مشارکت جویی و کار گروهی


راهکارهای عملی گوش دادن فعال

* برای درک بیشتر گوینده به علایم غیرکلامی (زبان بدن) او توجه کنیم.

* خود را به جای گوینده قرار داده و سعی کنیم دنیا را از دیدگاه او ببینیم و درک کنیم.

* با طرح سوالاتی از خود ، حساسیت گیرندگی‌مان را افزایش دهیم. مثلا ( چرا او حالا این موضوع را به من گفت؟ ، منظور او چیست؟ ، نکات اصلی حرف او چیست ؟ و...)

* به یاد داشته باشیم که سرعت متوسط تکلم انسان بین 125 تا 175 کلمه در دقیقه است. در صورتی که سرعت متوسط تفکر انسان بین 400 تا 800 کلمه در دقیقه است. از این فرصت برای پردازش اطلاعات گوینده خوب استفاده کنیم.

* عوامل حواس پرتی را به حداقل برسانیم از جمله: بازی کردن با کلید و سکه ، تکان خوردن یا حالت عصبی ، ضرب گرفتن روی میز با انگشتان ، جا به جا شدن مکرر ، تماشای تلویزیون ، سر تکان دادن به عابرین ، روزنامه خواندن و ...

* ارتباط چشمی مناسب برقرار کنیم. نه آن قدر خیره شویم که گوینده را معذب کنیم و نه آن قدر به او نگاه نکنیم که تصور کند به ارتباط با او علاقه‌ای نداریم.

* موانع فیزیکی را از بین ببریم. مثلا در دفتر کار خود، از پشت میز بیرون آمده و در کنار او بنشینیم و صحبت کنیم.

* بهتر است به گونه‌ای بنشینیم که بدن ما کمی متمایل به جلو و به طرف گوینده باشد.

* احساسات درک شده‌اش را به او انعکاس دهیم. مثلا ( گویا موضوعی باعث خوشحالیت شده ؟! ، غمگین به نظر می‌رسی ! و ...)

* با بیان عباراتی گوینده را به ادامه‌ صحبت تشویق کنیم. مثلا (خب خب!، بعد چی شد؟، جدی ؟!، واقعا ؟! و ...)

* گوینده را با سؤالات پی در پی بمباران نکنیم که احساس کند مورد بازجویی قرار گرفته است.

* در گوش دادن به مطالب مهم ، از یادداشت‌برداری نکات کلیدی غفلت نکنیم.

* درک خود را از احساسات گوینده بیان کنیم. مثلا (به نظرم این موضوع شما را ناراحت کرده !)

* گاهی موضوعات مهم مطرح شده را به گوینده یادآور شویم تا میزان درک خود را مورد ارزیابی قرار دهیم. مثلا ( چند دقیقه اجازه دهید ببینم درباره چه چیزهایی صحبت کردیم ، اول ....)

* منظور گوینده را با کلمات خودش به او انعکاس دهیم.

مهارت های اجتماعی زندگی خوابگاهی

مهارت های اجتماعی زندگی خوابگاهی
ورود به دانشگاه، در زندگی هر نوجوان تغییری مهم است؛ زیرا دانش‌آموز، دیگر به کنکور، ثبت‌نام در کلاس‌های تضمینی، غیر تضمینی، و... فکر نمی‌کند و مسیر جدیدی را پیش روی خود می‌بیند. این تغییر برای دانشجویانی که در شهری غیر از محلّ زندگی خود پذیرفته شده‌اند بیشتر است؛ آنان جدایی از خانواده، استقلال و آزادی فردی، تجارب، سختی‌ها و مشکلات جدیدی را تجربه می‌کنند.
زندگی دانشجویی با تغییرات زیادی همراه است؛ ضروری است که دانشجویان مهارت‌ها و توانایی‌هایی برای مقابله‌ی سالم و ‌متنوّع با مشکلات را کسب کنند تا بتوانند با سلامت جسمی و روانی به رشد شخصیّت و سلامت خود ادامه دهند.
زندگی دانشجویی در خوابگاه دوره‌ای جدید و متفاوت از زندگی در کنار خانواده و دوران دبیرستان است. اگرچه زندگی دور از خانواده و در کنار چهره‌های جدید  می‌توان با هماهنگ شدن با این سبک زندگی از آن لذت برد و چیزهای زیادی از آن یاد گرفت.
نه می‌توان گفت اجتماعی‌زیستن به هر شکل و در هر شرایطی مطلوب و دارای ارزش مثبت است، و نه می‌توان گفت اعتزال و گریز از دیگران همیشه و در همه شرایط پسندیده است. هر یک از این دو در شرایط خاص خود، مرغوبیت می‌یابد.

مهارت‌های زندگی اجتماعی به گروه بزرگی از مهارت‌های اجتماعی، روانی، ارتباطی و میان‌فردی اطلاق می‌شوند که به افراد کمک می‌کنند تصمیم‌های خود را آگاهانه اتخاذ، به‌طور مؤثر ارتباط برقرار کنند و مهارت‌های مقابله‌ای و مدیریت شخصی خود را گسترش دهند . این مهارت‌ها مجموعه‌ای از توانایی‌هایی هستند که به فرد امکان می‌دهد نسبت به سایر انسان‌ها، جامعه، فرهنگ و محیط خود، مثبت و سازگارانه عمل کند. سازمان بهداشت جهانی، مهارت‌های زندگی اجتماعی را شامل توانایی تصمیم‌گیری، حل مسأله، تفکر خلاق، تفکر انتقادی، خودآگاهی، همدلی، روابط میان‌فردی و مقابله با هیجان‌های توصیف می‌کند. در زندگی اجتماعی دانشجویان نیز این مهارت‌ها در قالب شخصی و اجتماعی تقسیم‌بندی می‌شود و‌ دانشجویان با یادگیری آن‌ها خواهند توانست ‌دربارۀ خود، انسان‌های دیگر و کل اجتماع به‌طور مؤثرتر و شایسته‌تری عمل کنند. ازجمله زمینه‌های زندگی اجتماعی دانشجویان، که از میزان و کیفیت مهار‌ت‌های زندگی اجتماعی، تأثیر مستقیم می‌پذیرد، حوزه‌های مربوط به مشارکت سیاسی دانشجویان است که خود به درجه و میزان مطلوبیت آموزش‌های سیاسی دانشجویان بستگی دارد.

هنر اکسیر تکامل، تحول، تحرک، ترقی و بالندگی و تعالی و سازندگی اجتماع انسانی است که در طول تاریخ وقتی که جماعتی گرد هم جمع می‌شدند و اجتماعی را شکل می‌دادند دست به هنر آفرینی می‌زدند تا بتوانند بر اثر تعامل هنر و اندیشه و روح بشری روند تکامل جامعه را تسریع کنند؛ بنابراین هنر اساسی‌ترین نقش را در حرکت تحولات تاریخ انسان داشته است.
طبق مطالعات پیشین افرادی که زندگی اجتماعی فعال تری دارند، هم سالم ترند و هم طول عمر بیشتری دارند. مطالعات کوهن این نظریه را کامل تر می کند و به این موضوع اشاره می کند که تعداد روابط اجتماعی افراد به تنهایی مهم نمی باشد بلکه تنوع این روابط است که مهم است.
ارزش گذاری درباره اجتماعی زیستن تابع عوامل و انگیزه‌هایی است که انسان را به برگزیدن این شیوه زندگی برمی‌انگیزاند. مشوق برخی، تنها برآوردن نیازهای مادی و دستیابی به رفاه هر چه بیشتر است و برخی به تکامل معنوی خویش می‌اندیشند و رویکردشان به اجتماع از آن رو است که می‌دانند بسیاری از فضایل انسانی در اجتماع به فعلیت می‌رسد. از این رو است که تعیین ارزش اخلاقی نفس زندگی اجتماعی چندان آسان نیست و باید تاثیر عوامل و انگیزه‌های گوناگونی در آن را بررسی نمود و در این زمینه مهم‌ترین عامل ارزش‌گذاری نیت و انگیزه انسان است.

دارابودن مهارت های ارتباطی لازمه زندگی اجتماعی و مشترک است.این مهارت ها ضمن گسترش حیطه ارتباطی و شبکه های حمایت اجتماعی موجب تحکیم هرچه بیشتر روابط شما باهم اتاقی تان میشود.ضمنا سازگاری شما باهم اتاقی تان تسهیل شده و با عادات ،ویژگیها،علایق و تفاوت های یکدیگر آشنا میشوید.بهتر بگوییم خود را در آیینه هم اتاقی تان میبینید.تعدادی از مهارت های لازم برای یک ارتباط موثر در زیر فهرست شده اند:

مهارت اول: گوش دادن
شاید گوش دادن کار ساده ای بنظر برسد اما باید بدانید که این کار ساده نیز،نیاز به مهارت دارد.سعی کنید به حرفهای هم اتاقی تان گوش دهید.زیرا با اینکار به مصاحبت وی خوشامد میگویید.با گوش دادن ضمن فهم دقیق تر خواسته ها و بیانات هم اتاقی تان می توانید به او نشان دهید که حرفهایش را درک کرده اید‌.همین امر موجب تقویت و ایجاد احساسات مثبت نسبت به یکدیگر شده است.

مهارت دوم: بیان خواسته ها بطور صریح و صادقانه

صراحت و صادق بودن فرآیندی است که در ارتباطات انسانی به شکل نامحسوس اما بسیار موثر نقش بازی میکنند.

مهارت سوم: نگاه کردن به طرف مقابل

نگاه کردن و تماس چهره به چهره هنگام صحبت کردن ،نهایت دقت و توجه شما را به طرف مقابل می رساند و عدم توجه به این امر ممکن است موجب کاهش مکالمه و در واقع کوتاه شدن ارتباط شود.

مهارت چهارم: ابراز همدلی

یکی از مهارت هایی که میتواند اختلاف نظرها را قابل درک سازد و تنش ها را کاهش دهد،توانایی شما در درک دیدگاه فرد در مورد مسائل مورد اختلاف است. درک احساسات دیگران و ابراز همدلی ،دوست داشتن را تقویت میکند.

مهارت پنجم: حفظ آرامش و احترام به طرف مقابل

اغلب افراد در ارتباطات خود با دیگران درصدد ارزیابی آنها برمی آیند و فکر میکنند یا باید نظرات و احساسات آنها را رد کنند و یا به نوعی نظرات و احساسات خودشان را به آنها تحمیل نمایند.در نظرگرفتن اینکه اغلب افراد مثل شما فکر نمی کنند و احساس نمی کنند و به روش خود به دنیا نگاه میکنند،بسیار اساسی است.

مهارت ششم: مخالفت نمودن به شیوه مناسب

اگر بتوانید بپذیرید که دیگران مانند شما نیستند،آن وقت میتوانید با نظرات و عقایدی که به نظر شما صحیح نیستند،به شیوه مناسب مخالفت کنید.به عبارت دیگر،بدون بحث و جدل مخرب که غالبا همراه با بلند کردن صدا ،دادوفریاد،خشم و غضب است،میتوانید به نتیجه مناسب دست یابید.یکی از مناسب ترین شیوه ها برای مخالفت کردن با نظرات و عقاید دیگران روش خلع سلاح است.در این روش فرد در سخنان طرف مقابل حقیقتی را پیدا میکند و سپس در مقام موافقت و تایید آن حرف میزند.این روش بر طرف مقابل تاثیر آرامبخش عجیبی میگذارد.

ناکامی عاطفی و اختلال اضطراب فراگیر (GAD)

ناکامی عاطفی و اختلال اضطراب فراگیر (GAD)»:

اکثرا افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر(GAD) به علت شدّت علایم و درماندگی همیشگی از مقابله با اضطرابشان،

از  تغییرات شرایط زندگی واهمه دارند و برایشان عوض کردن حالات روانی و محیطی نا خوشایند است- حتی اگر به نفعشان باشد. یکی از این تغییرات روابط بین فردی آنهاست.

این افراد از روابط عاطفی جدید پرهیز دارند و یا اینکه از روابط قبلی به سختی میتوانند خارج شوند

مثلا میتوان یک فرد مبتلا به GAd را دید که سالها در یک ازدواج یا رابطه عاطفی ناسالم دستوپا بزند و یا اینکه سالها برخلاف میلش در تنهایی و‌ به دور از روابط عاطفی  به سر کند.

تحقیقات جدید در حوزه نورورساینس

👇🏻

https://onlinelibrary.wiley.com/doi/full/10.1002/aur.1898

اثبات کرده اند که ترس از تغییر سبک زندگی برای مبتلایان به اضطراب فراگیر

به سختی قابل تحمل است

این افراد نسبت به تغییرات محیطی و ‌درون روانی حساسیتی را نشان میدهند که از مغز مبتلایان به اتیسم انتظار میرود.

هدف گذاری موثر

هدف گذاری موثر

آیا هرگز احساس کردهاید خیلی سخت کار میکنید اما به جایی نمیرسید؟ شاید وقتی به دستاوردهایتان طی پنج یا ده سال گذشته فکر میکنید، پیشرفت کمی میبینید. یا شاید درست نمیدانید چگونه باید طی چند سال آینده به خواستههایتان دست یابید.

انتخاب هدف یکی از مهمترین موضوعات زندگی ما است، برای اینکه به زندگی ایدهآل خود دست یابیم لازم است از منطقه روزمرگی عبور کرده و به منطقه پیشرفت وارد شویم و این کار با انتخاب هدف مناسب و تلاش برای رسیدن به آن امکانپذیر است. اما چطور میتوان اهداف مناسب را انتخاب و برای آن برنامهریزی کرد و به آن دست یافت؟ اهداف هر شخص نمایانگر شخصیت درونی او هستند. شخصیتی که حالات بیرونی او را شکل می‏دهند. دستیابی به اهداف هر چند کوچک، باعث ایجاد تفکری مثبت نسبت به خود و در نتیجه بالا بردن ضریب اعتماد بنفس و در نهایت آسان جلوه نمودن همۀ امور می‏شود. هدفگذاری به زندگی شما جهت می دهد. برای دست یابی به برخی از دستاوردها یک عمر و برخی دیگر یک روز زمان نیاز است. همیشه شروع کارهای بزرگ سخت است اما با برنامه ریزی می توانید به همه چیز دست یابید.اما بی مقدمه، چگونه هدفی هدفی دست یافتنی است ؟ یا به زبانی دیگر اهداف چگونه باید انتخاب شوند تا سریعتر به آنها نائل شده و نتیجۀ بهتری بگیریم ؟

 در هدفگذاری باید به نکاتی توجه داشت که در ادامه آمده است:

روش اول: تعیین اهداف دست یافتنی

هدف زندگی تان را تعیین کنید

از خودتان بپرسید که چه چیزهایی از زندگی می خواهید؟ خود را در سال آینده یا چند سال آینده کجا می بینید؟ جواب می تواند گستره ی زیادی از خواسته ها را پوشش دهد. مثلا «می خواهم خوشحال باشم»، «می خواهم به مردم کمک کنم»، «می خواهم کتاب بنویسم» و ...

اهداف بزرگ را به اهداف کوچک تقسیم کنید

به کار، وضعیت مالی، خانواده، تحصیلات یا سلامت تان فکر کنید و ببینید چه تغییراتی باید در آنها بدهید یا چه کارهایی باید بکنید که بهبود یابند؟ دقیقا آنچه می خواهید در 5 سال آینده بدست بیاورید را مشخص و تصویرسازی کنید. سپس رویکردهای لازم برای رسیدن به آنها را تعیین کنید.

مثلا برای هدف «می خواهم خوش اندام شوم»، «می خواهم غذاهای سالم تری بخورم» می تواند یکی از هدف های کوچک آن باشد.

اهداف کوتاه مدت بنویسید

حالا که می دانید چه می خواهید، باید برای رسیدن به آن مهلت زمانی منطقی بگذارید. (اهداف کوتاه مدت نباید بیش از یک سال باشند). زمانیکه اهداف تان را می نویسید بیشتر از قبل به آنها پایبند می مانید.

مثلا برای خوش اندام ماندن، هدف شما می تواند خوردن سبزیجات بیشتر و دویدن 5 کیلومتر در روز باشد.

هدف تان را بشناسید

دلیل هدف تان را به خوبی بدانید. از خود بپرسید: آیا این کار ارزش دارد؟ آیا الان زمان خوبی برای این کار است؟ آیا همان کاری است که نیاز من را برطرف می کند؟

مثلا هدف کوتاه مدت سلامتی می تواند 6 ماه ورزش باشد. از خود بپرسید: آیا این هدف به هدف بزرگ شما که شرکت در دو ماراتن است کمک می کند یا خیر؟ اگر چنین نیست حتما آن را به هدفی تغییر دهید که به هدف بزرگ تر شما کمک می کند.

اهداف تان را هر چند وقت یک بار بازبینی کنید

ممکن است هدف های کوچک به پیشروی در مسیر رسیدن به اهداف بزرگ کمکی نکند از این رو لازم است هر چند وقت یکبار ارزشمندی اهداف کوتاه مدت و ارتباط آنها با هدف عالی تان را بررسی کنید و در صورت لزوم آنها را تغییر دهید.

مثلا زمانی که هدف شما «برنده شدن در مسابقه ی ماراتن» می باشد، در ابتدا با 5 کیلومتر دویدن در روز شروع کرده و ماه ها به آن پایبند بوده و دیگر به خوبی از پس آن برمی آیید، باید آن را به 10 کیلومتر افزایش دهید و پس از آن نصف مسیر مارتن و نهایتا یک ماراتن نه اینکه بر همان 5 کیلومتر در روز باقی بمانید.

روش دوم: استراتژی های هدفگذاری موثر

اهداف تان را به خوبی مشخص کنید

در هدفگذاری باید در مورد هر هدف سوال های چه چیز، چه کس، چه وقت و چرا را جواب دهید.

مثلا برای هدفی مانند «باز کردن کسب و کار»، هدف کوتاه مدتی با عنوان شرکت در کلاس فروش را تعیین کرده اید. جواب سوال چه کس: من، چه چیز: شرکت در کلاس فروش، کجا: آموزشگاه محله، چه وقت: هر شنبه به مدت 5 هفته، چرا: برای آموزش دیدن نکات لازم فروش که برای موفقیت در کسب و کارم ضروری است، می تواند جواب شما باشد.

اهداف قابل اندازه گیری تعیین کنید

برای ارزیابی پیشرفت مسیر باید اهداف تان قابل اندازه گیری باشد. مثلا «من می خواهم بیشتر پیاده روی کنم» هدف قابل اندازه گیری نمی باشد. اما «من می خواهم 16 بار دور زمین بسکتبال راه بروم» هدفی کاملا مشخص و قابل اندازه گیری است.

مثلا شرکت در کلاس آموزشی فروش قابل اندازه گیری است چون تعداد جلسات و ساعات آن از قبل معین شده است.

اهداف واقع بینانه تعیین کنید

باید نسبت به اهدافی که مشخص می کنید ایده آل گرایانه رفتار نکنید بلکه با واقع گرایی همه ی جوانب آن را در نظر بگیرید. مثلا اگر نه به کتاب خواندن علاقمندید و نه می دانید چگونه باید کسب و کاری را به راه بیاندازید، اشتباه محض است که هدف تان ایجاد یک کتاب فروشی باشد. زیرا احتمال موفقیت شما در آن نزدیک به صفر است.

اولویت بندی کنید

ممکن است اهداف زیادی داشته باشید. از این رو باید اهم آنها را در اول گذاشته و بقیه ی اهداف را به ترتیب اهمیت بعد از آن بنویسید. مثلا اگر هدف تان ایجاد یک کتاب فروشی است قبل از اینکه نوع کتاب هایی که باید بخرید را مشخص کنید، باید مجوز کار را کسب کنید، سپس به دنبال وامی برای خرید مکان باشید.

پیشرفت تان را ارزیابی کنید

دفتری برای نوشتن ارزیابی ها و میزان پیشرفت تان داشته باشید و به هنگام انجام دادن یکی از اهداف کوتاه مدت به خود جایزه بدهید. این کار باعث می شود انگیزه ی ادامه ی مسیر را از دست ندهید.

اگر خودتان نمی توانید این کار را کنید از یکی از دوستان تان بخواهید که به هنگام سستی، همیشه شما را به مسیرتان برگرداند. مثلا اگر به تنهایی پیاده روی نمی کنید از دوستی بخواهید تا شما را همراهی کند.

البته اندازه گیری پیشرفت تان در باز کردن کسب و کار، کمی سخت است اما با نوشتن همه ی اهداف بزرگ و کوچک و خط زدن به هنگام انجام دادن شان می تواند در ارزیابی آن به شما کمک کند.

پیروزی تان را جشن بگیرید

زمانی که به هدف تان رسیدید ابتدا جشن بگیرید و در حد توانایی مالی به خود جایزه دهید. سپس تمام مراحلی که طی کرده اید را یک به یک از ابتدا تا انتها بررسی کنید و به دنبال نقاط قوت و ضعف تان بگردید.

مثلا بعد از باز کردن مغازه و فروش اولین کتاب به مشتری، باید جشن بگیرید.

مدام برای خود هدف تعیین کنید

کافی است یکبار این مراحل را به خوبی انجام دهید، سپس به طور خودکار برای همه ی مراحل زندگی تان هدف تعیین می کنید و اینگونه بهترین بهره وری را از زمان تان خواهید برد.

مثلا اگر کتاب فروشی تان موفق شد به گسترش آن فکر کنید یا در کنار آن کافه کتاب بزنید یا کلاب های کتاب خوانی برقرار کنید تا مشتریان بیشتری را به خود جذب کنید.

منبع:

مقاله ویژگی های هدف گذاری،مهدی فیروزی۹۷

مقاله هدف گذاری موثر، لیلا حیدری

ویژگی افراد موفق

یکی از ویژگی های افراد موفق می توان مهارت و توانایی آنها دربرقراری ازتباط موثر با دیگران دانست.

برای موفق شدن در کار ، تخصص در رشته ای که در آن فعالیت می کنید کافی نیست ، بلکه باید بتوانید تخصص خود را به گونه ای به کار برید که دیگران بتوانند آن را درک کنند.

چه بخواهید گفت‌وگوهای بهتری در زندگی اجتماعی‌تان داشته باشید، یا قصد ارائه‌ی بهتر ایده‌های‌تان را در محل کارتان داشته باشید، یا بخواهید رابطه‌ی گرم‌تر و صمیمی‌تری با اعضای خانواده‌تان داشته باشید، وضعیت مشابه است. شما می‌خواهید با افراد دیگری ارتباط برقرار کنید. این کار به نظر خیلی ساده می‌آید: باید منظور واقعیتان را بیان کنید. اما اغلب، مخاطبتان چیزی بسیار متفاوت از آنچه شما می‌خواهید بگویید، برداشت می‌کند. شما یک‌ چیز می‌گویید، طرف مقابل چیز دیگری می‌شنود و در نهایت سوءتفاهم، سردرگمی و اختلاف به وجود می‌آید.

1. مراقب زبان بدنتان باشید

شما به طرف مقابلتان می‌گویید که آماده‌ی صحبت کردن هستید، اما دست به سینه می‌ایستید. می‌گویید دارید به حرف‌های او گوش می‌کنید، اما سرتان را از موبایلتان بلند نمی‌کنید. اشارات غیر کلامی و نانوشته‌ی ما معمولا بیش از آنچه فکر می‌کنیم، احساس و افکار واقعی ما را آشکار می‌کنند. نحوه‌ی برقراری ارتباط چشمی با دیگران، نوع دست دادن و حتی طرز نشستنتان طی یک مصاحبه‌ی ویدئویی، همه جزئی از ارتباط هستند. شما دائما در حال ارتباط برقرار کردن هستید، حتی وقتی که یک کلمه هم حرف نزنید.

2. از به کار بردن کلمات و آواهای غیرضروری پرهیز کنید

تکرار آواهایی مانند «اِممم» یا «اِاا» هیچ کمکی به ارتقای سطح گفت‌ وگوهای روزانه یا سخنرانی‌های‌ تان نمی‌ کند.. دقت کنید که چه زمان‌هایی در صحبت‌هایتان از کلماتی مانند «اِممم» یا «مثلا» استفاده می‌کنید. هم‌چنین می‌توانید دست‌هایتان را از جیب‌هایتان دربیاورید یا فقط صبر کنید و پیش از شروع صحبت کمی مکث کنید.

3. برای گپ‌های معمولی و موقعیت‌های دیگر از قبل نمایش‌ نامه‌ای در ذهن داشته باشید

برای زمان‌ هایی که در مواجهه با افرادی که به سختی آنها را می‌شناسید و سکوت‌های اجتناب‌ ناپذیر پیش می‌آید، داشتن یک نقشه‌ی ذهنی بسیار کمک‌ کننده است. موضوعاتی برای گپ زدن (خانواده، شغل، تفریح و سرگرمی، رویاها و آرزوها) پیدا کنید.. گپ زدن در بلند مدت می‌تواند شما را به فردی خوشحال‌تر تبدیل کند.

4. قصه بگویید

قصه‌ها ذهنتان را فعال می‌کنند، از خراب شدن ارائه‌های درسی، شغلی و غیره جلوگیری می‌کنند، باعث می‌شوند متقاعدکننده‌تر به نظر برسیم، یاد بگیرید که چطور به یک قصه‌گوی افسانه‌ای تبدیل شوید. هم‌چنین می‌توانید از واژه‌ی «اما» بیشتر استفاده کنید تا داستانتان را سامان‌دهی کنید. هر کسی حداقل یک قصه خوب برای تعریف کردن در آستین دارد.

5. سؤال بپرسید و حرف‌های طرف مقابل را تکرار کنید

یایید صادق باشیم برای همه‌ی ما پیش آمده است که وقتی شخص دیگری حرف می‌زند، حواسمان پرت شده باشد. سؤال کردن و تکرار چند کلمه‌ی آخرِ طرف مقابل نشان می‌دهد که به آنچه او می‌گوید علاقه‌ مندید و برایتان جالب است، و شما را مجبور می‌کند که تمرکز داشته باشید و اگر در مورد نکته‌ای دچار سوءتفاهم شوید، به واضح شدن آن مطلب کمک می‌کند. برای نمونه: «پس درست متوجه شدم، می‌خواهید برای روز یک‌شنبه بلیت‌ بخرید؟

6. حواس‌ پرت‌کن ها را کنار بگذارید

هنگامی که کسی با شما حرف می‌زند یا قرار است که با او وقت بگذرانید، وَر رفتن با موبایل‌ بسیار بی‌ادبانه است. شاید خلاص شدن از دست همه‌ی چیزهایی که حواسمان را پرت می‌کنند یا کنار گذاشتن تکنولوژی به طور کل، ممکن نباشد، اما همین که به خودمان زحمت بدهیم و سرمان را از روی گوشی یا تبلت ‌مان بلند کنیم، به شدت روی ارتباطات‌ ما با دیگران تاثیرگذار است.

7. پیامتان را برای مخاطب‌تان متناسب کنید

افرادی که بهترین ارتبا‌طها را دارند، بسته به اینکه طرف مقابلشان کیست، صحبت‌هایشان را تنظیم می‌کنند. شما احتمالا برای صحبت کردن با همکارها یا رئیستان در مقایسه با هنگامی که با مخاطب خاص‌، فرزندان‌ یا بزرگتر‌هایتان حرف می‌زنید، زبان و کلام متفاوتی در پیش می‌گیرید. هنگامی که سعی می‌کنید پیامی را به کسی منتقل کنید، همواره تلاش کنید که دیدگاه او را نیز مدنظر داشته باشید.

8. مختصر و مفید باشید

یک مخفف برای واژه‌ی «BRIEF» به معنای «مختصر» در زبان انگلیسی وجود دارد که از سرنامهای کلمات زیر تشکیل شده است:

Background: زمینه‌چینی Reason: دلیل   Information: اطلاعات   End: پایان 

Follow-up: پی‌گیری

این مخفف برای این است که در هنگام ایمیل نوشتن به شما کمک کند تا همه‌ چیز را بیان کنید و مختصر باشید. این سیاست خوبی برای ارتباطات کلامی و نوشتاری است (همیشه می‌دانم به عنوان یک نویسنده، کارم این است که پیامم را به طور واضح بیان کنم و هر چه سریعتر این مقاله را هم تمام کنم. نگران نباشید، تنها دو مورد دیگر در این لیست باقی مانده است!).

9. همدلی‌تان را تقویت کنید

ارتباط یک خیابان دوطرفه است. اگر تمرین کنید که دیدگاه‌های مخالف را نیز در نظر بگیرید، می‌توانید دشواری و اضطرابی را که گاهی هنگام ارتباط برقرار کردن با دیگران دارید، کاهش دهید. مثلا، وقتی که مخاطب خاصتان می‌گوید خسته ‌تر از آن است که بتواند حرف بزند، متوجه می‌شوید که منظورش واقعا چیست. همدلی کردن به شما کمک می‌کند که بخش‌های ناگفته ‌ی ارتباطتان با دیگران را نیز بهتر درک کنید و کمک می‌کند که واکنش‌های مؤثرتری نشان دهید.

10. گوش دهید، واقعا گوش دهید

در پایان، با به کار بردن نکات بالا، بهترین کاری که می‌توانید برای بهبود مهارت‌های ارتباطی‌تان انجام دهید، این است که یاد بگیرید واقعا گوش دهید، توجه کنید و اجازه دهید طرف مقابل حرفش را بزند، بدون اینکه صحبتش را قطع کنید. ما می‌دانیم که این کار سختی است، اما «یک گفت‌وگوی خوب، مجموعه‌ای از واژگان است که به زیبایی با گوش دادن پیوند خورده باشد.» در این صورت، حتی اگر سبک‌های ارتباطیتان با هم سازگار نباشد، دستِ کم درک درستی از یکدیگر خواهید داشت و می‌توانید امیدوار باشید که مخاطب‌تان هم با همان دقت به حرف‌های شما گوش می‌دهد.

         "ارتباط موثر "ساندرا هیبلز  ریچارد ال ویور ، ترجمه بهزادی مقدم ، عباس ، انتشارات فرا انگیزش ، سال 92 اولین چاپ

         "نظریه امروز ارتباط" ، مترجم قدیمی ، اسماعیل ، انتشارات بهار 1393. 

         "ارتباط موثر به زبان آدمیزاد" ماوتی برونتاین ، مترجم یزدی ، نرگس ، انتشارات هیرمند بهار 1393.